گلچین زیباترین شعر در مورد آهن

شعر در مورد آهن

شعر در مورد آهن ,شعر در مورد آهن زنگ نزن,شعر در مورد آهنگ,شعر در مورد آهنگری,شعر در مورد آهن ربا,شعری در مورد آهن,شعر کودکانه در مورد آهن ربا,شعر در مورد راه آهن,شعر در مورد کاوه آهنگر,شعر زیبا در مورد آهن ربا,شعر درباره ی اهن زنگ نزن,شعر کودکانه در مورد اهن ربا,شعر درباره آهن ربا,شعر کودکانه درباره آهن ربا,شعر در مورد آهنربا,شعر درباره راه آهن

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد آهن برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

حرف نزن فقط محکم در آغوشم بگیر

مثل آب، آهن گداخته را …

شعر در مورد آهن

چه می گذرد در دلم

که عطر آهن تفته از کلماتم ریخته است

شعر در مورد آهن زنگ نزن

ایران به شوق زندگی در مرگ رویین‌تن شده

مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده

شعر در مورد آهنگ

داشتم از این شهر می رفتم صدایم کردی جا ماندم از کشتی ای که رفت و غرق شد!

البته این فقط می تواند یک قصه باشد در این شهر دود و آهن دریا کجا بود

که من بخواهم سوار کشتی شوم و تو صدایم کنی! فقط می خواهم بگویم تو نجاتم دادی تا اسیرم کنی!

شعر در مورد آهنگری

منتظرم … شبیه یک آهنگِ غمگین قدیمی ، در آرشیو رادیو …

زنگ بزن، بگو که می‌خواهی مرا بشنوی .

شعر در مورد آهن ربا

هر که پیوندد به اهل حق ز مردان خداست

آهن پیوسته با آهن ربا، آهن رباست

شعری در مورد آهن

به روز رزم که آهن دلان آهن خفتان

بسان آتش سوزان نهان شوند در آهن

شعر کودکانه در مورد آهن ربا

دل من آهن و عشق تو بود مغناطیس

ربود جذبه آهن ربای آهن ما

شعر در مورد راه آهن

آتش ز آهن آمد و زو گشت آهن آب

آهن ز خاره زاد و از او گشت خاره سست

شعر در مورد کاوه آهنگر

ای عجب با جمله آهن به هم آن صورت است

گرچه بیرون است ازآن آهن بدان آهن در است

شعر زیبا در مورد آهن ربا

وگر افراسیابش نیز خوانم بس عجب نبود

که آهن خود و آهن جوشن و آهن قبا آمد

شعر درباره ی اهن زنگ نزن

دل تو همچو سنگ و من چو آهن ثابت اندر عشق

ایا آهن ربا آخر سوی آهن نمی آیی

شعر کودکانه در مورد اهن ربا

کوه آهن شد غمم وز بخت من

در جهان آهن ربایی مانده نیست

شعر درباره آهن ربا

بل که آهن ز آه من بگداخت

ز آهن آواز الامان برخاست

شعر درباره آهن ربا

مظفری که به اندیشه کین تو اندتوخت

ز پیل آهن یشک و ز شیر آهن خای

شعر کودکانه درباره آهن ربا

جمله خیالات جهان پیش خیال او دوان

مانند آهن پاره ها در جذبه آهن ربا

شعر در مورد آهنربا

نرم آهن و سنگی سوی انوار چه ره یافت

کز آهن و سنگی علم نور برآمد

شعر درباره راه آهن

آن را که بود آهن آهن ربا کشید

وان را که بود برگ کهی کهربا ببرد

شعر در مورد آهن

طبع تو چو سنگست و دلت چون آهن

وز آهن و سنگ جسته آتش سوی من

شعر در مورد آهن زنگ نزن

گفتی که چه بی شرم و چه آهن روئی

آئینه کند همیشه آهن روئی

شعر در مورد آهنگ

یکی سرو بودی چو آهن قوی

تو را سرو چنبر شد آهن خمیر

شعر در مورد آهنگری

مردمان آهن بسیار بسودند ولیک

جز به داوود نگشت آهن و پولاد خمیر

شعر در مورد آهن ربا

گر آهن نیستی تف آه

با خود بردی بر آسمانم

شعری در مورد آهن

گفتم آهن دلی کنم چندی

ندهم دل به هیچ دلبندی

شعر کودکانه در مورد آهن ربا

جنیان ترسند ز آهن لیک از عشق کفش

دیدها بر آهن تیغ یمان افشانده اند

شعر در مورد راه آهن

زاهدا دل بده بقصه عشق

آهن کهنه را بحلوا ده

شعر در مورد کاوه آهنگر

صیقل آینه نه فلکست

ز امتحان آهن پرزنگ بیار

شعر زیبا در مورد آهن ربا

چو آهن گشت آیینه به آخر

بگفتا شکر ای سلطان هادی

شعر درباره ی اهن زنگ نزن

دانه دامست، چرا می خوری؟!

آهن سردست، چرا می زنی؟!

شعر کودکانه در مورد اهن ربا

از کوه خیزد آهن و زر، لیک وقت کار

زر تاج شاه گردد و آهن تبر شود

شعر درباره آهن ربا

هم زحل رنگم چو آهن هم ز آتش حامله

وز حریصی چون نعایم آهن و آتش خورم

شعر کودکانه درباره آهن ربا

تا مرا دیدی ز خلق از عشق رویت سوخته

سنگ و آهن بودت از دل سنگ بر آهن زدی

شعر در مورد آهنربا

زنگار ز مس بگذرد و زنگ ز آهن

ز آن تیر و سنان از مس و آهن بگذارند

شعر درباره راه آهن

می کند تأثیر در آهن دلان هم حرف سخت

چشم سوزن را اگر آهن ربا روشن کند

شعر در مورد آهن

گربه سنگ و آهن از چشم بدان گیرم پناه

چشم بد از سنگ و آهن چون شرر پیدا شود

شعر در مورد آهن زنگ نزن

روح چون تن پرور افتد عاقبت تن می شود

آب در آهن چو لنگر کرد آهن می شود

شعر در مورد آهنگ

نیم نومید از جذب محبت با گرانجانی

که آهن صاحب بال و پر از آهن ربا گردد

شعر در مورد آهنگری

به وصل از دامن عاشق ندارد دست دلگیری

که ممکن نیست زنگ آهن از آهن ربا خیزد

شعر در مورد آهن ربا

گفتم از آن بترس که آهن دلی کنم

گفت آن پری نیم که ز آهن کنم فرار

شعری در مورد آهن

آهن خرد آیینه گر بر وی نهد زخم شرر

ما را نمی خواهد مگر خواهم شما را بی شما

شعر کودکانه در مورد آهن ربا

پری بگریزد از آهن تو ای ماه پری چهره

چرا یکپاره آهن را نهان در پرنیان کردی

شعر در مورد راه آهن

دل نیست کم از آهن آهن نه که می داند

آن سنگ که پیدا شد پولادربایی را

شعر در مورد کاوه آهنگر

خروش و جوش هر مستی ز جوش خم می باشد

سبکساری هر آهن ز تو آهن ربا باشد

شعر زیبا در مورد آهن ربا

ای خروشیده ز دردم سنگ و آهن دم به دم

چون نجست از سنگ و آهن برق بخروشیده گیر

شعر کودکانه در مورد اهن ربا

ز بخت من ز دل تو سدیست از آهن

که آهن آید فرزند از زن و شو سنگ

شعر درباره ی اهن زنگ نزن

تا درون سنگ و آهن تابش و شادی رسید

گر تو را باور نیاید سنگ بر آهن بزن

شعر درباره آهن ربا

بربوده گشتند آن طرف چون آهن از آهن ربا

زان سان که سوی کهربا بی پر و پا پرد کهی

شعر کودکانه درباره آهن ربا

چسان از پنجه آهن ربا دامن کشد آهن؟

به روی خاک، گنج از جذبه قارون نمی آید

شعر در مورد آهنربا

کوه آهن پیش ازین بر من سبک چون سایه بود

این زمان از سایه خود کوه آهن می کشم

شعر درباره راه آهن

آهن که چه دید از غم آن چهره بگویید

تا آینه پیشش نزنند آینه داران

شعر در مورد آهن

منقاد دلیلی شو، در راه، که آهن را

بی صحبت اکسیری دورست ز زر بودن

شعر در مورد آهن زنگ نزن

سنگین دل تو در همه عمر از طریق مهر

بر حال من نسوخته و آهن بسوخته

شعر در مورد آهنگ

نقد تو زیر سکه معنی کجا نهند؟

چون آهن تو زر نشد از کیمیای دل

شعر در مورد آهنگری

گرفتمت که بکوبم بسی به پتک نصیحت

چه آلت از تو توان ساختن؟ که آهن سردی

شعر در مورد آهن ربا

کاهن و سنگ را چو آب کند

آتشی، کو بزاد از آهن و سنگ

شعری در مورد آهن

بی کشش نتوان به پای آهن این ره را برید

دست خود ای سوزن از آهن ربا کوته مکن

شعر کودکانه در مورد آهن ربا

نهفته آهن در سنگ خاره است و

ترا درون سینه چون گل، دلی است از آهن

شعر در مورد راه آهن

در تجرد رشته واری بند دست و پا شود

بر شناور کوه آهن می شود، سوزن در آب

شعر در مورد کاوه آهنگر

کوشش جان برنیاید با گرانی های جسم

آب در آهن گران سیرست، چون آهن در آب

شعر زیبا در مورد آهن ربا

در تعلق کوه آهن در شمار سوزن است

در تجرد سوزنی همسنگ کوه آهن است

شعر درباره ی اهن زنگ نزن

آب آهن را زمین تشنه لب آهن رباست

تیغ او خواهد به فریاد گلوی من رسید

شعر کودکانه در مورد اهن ربا

ترک اراده کن سبکبار می شود

آهن چو تن به جذبه آهن ربا دهد

شعر درباره آهن ربا

کمند جذبه من کوه آهن بر کمر دارد

به سوزن برنمی آیم اگر آهن ربا باشم

شعر کودکانه درباره آهن ربا

به گرز آهن سای و به نیزه صخره گذار

به تیر موی شکاف و به تیغ شیر اوژن

شعر در مورد آهنربا

گر نفاذ دیو بندت باس آهن بشکند

درع داودی کند در دستها زین پس پری

شعر درباره راه آهن

فرستاده شد گرچه نیکو نباشد

که زنگار آهن سوی کان فرستم

شعر در مورد آهن

بسکه آفت ما ضعیفان را حصار آهن است

چشم زخمی گر هجوم آرد دعای جوشن است

شعر در مورد آهن زنگ نزن

ز اختلاط سخت رویان کینه جولان میکند

سنگ و آهن تا بهم ناید شرر بیتاب نیست

شعر در مورد آهنگ

اعتباراهل ظلم از عالم اقبال نیست

آتش آلود است آن آبی که آهن میکشد

شعر در مورد آهنگری

نیست دوام حضور جز بثبات قدم

گر در دل میزنید حلقه آهن برید

شعر در مورد آهن

گلچین زیباترین شعر در مورد افسردگی

شعر در مورد افسردگی

شعر در مورد افسردگی ,شعر در مورد افسردگی,شعر درباره افسردگی,شعر طنز در مورد افسردگی,شعری درمورد افسردگی,شعری در مورد افسردگی,شعر درمورد افسردگی,شعر درباره افسردگی,شعری درباره افسردگی,شعری درباره ی افسردگی,شعر افسردگی,شعر افسردگی کوتاه,شعر افسردگی امین حبیبی,شعر درباره افسردگی,شعر های افسردگی,شعر نو افسردگی,شعر در مورد افسردگی,شعر برای افسردگی,شعر ضد افسردگی,شعر راجب افسردگی,شعری درباره افسردگی,شعری درباره ی افسردگی,شعر های افسرده,شعر نو افسرده,شعر در مورد افسردگی,شعر طنز در مورد افسردگی,شعری درمورد افسردگی,شعری برای افسردگی

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد افسردگی برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

جمله حیرانیم افسردگیست

جمله افسردگی از مردگیست

شعر در مورد افسردگی

افسردگی عشق ز افسردگی ماست

هنگامه مجمر خنک از خامی عودست

شعر در مورد افسردگی

خاک گشتی (بیدل) از افسردگی

خون منصوری نیاوردی بجوش

شعر درباره افسردگی

افسردگی گل نکشد آفت چیدن

(بیدل) چقدر گردش رنگست حصارم

شعر طنز در مورد افسردگی

بگیرد خوشی، جای پژمردگی

نه اندیشه ماند، نه افسردگی

شعری درمورد افسردگی

طبع را افسردگی بخشد مدام

مولوی باور ندارد این کلام

شعری در مورد افسردگی

همدمی مرده دهد مردگی

صحبت افسرده دل افسردگی

شعر درمورد افسردگی

افسردگی این طوراگر ریشه دواند

ترسم که خزان برشجر طورنبخشد

شعر درباره افسردگی

بمردم زنده اندر مردگی شیخ

نباشم اندرین افسردگی شیخ

شعری درباره افسردگی

پیر گفتش چون شود ظاهر جماد

عالم افسردگی کن اعتقاد

شعری درباره ی افسردگی

زنده شو وین مردگی از خود ببر

گرم گرد افسردگی از خود ببر

شعر افسردگی

بامدادان کز آفتاب نشور

شود افسردگی ز جانش دور

شعر افسردگی کوتاه

همدمی مرده دهد مردگی

صحبت افسرده دل افسردگی

شعر افسردگی امین حبیبی

ای خوش آن مجذوبی و دل بردگی

آه زین دل گیری و افسردگی

شعر درباره افسردگی

با همه افسردگی مفت تماشائیم ما

موجها دارد پری چندانکه مینائیم ما

شعر های افسردگی

نتوان بسعی آبله افسردگی کشید

خشتی نچیده ایم به تعمیر خواب پا

شعر نو افسردگی

مانع جولان شو قم پای خواب آلود نیست

تار نتواند دهد افسردگی آهنگ را

شعر در مورد افسردگی

آگاهی و افسردگی دل چه خیال است

تا دانه بخود چشم کشود است نهال است

شعر برای افسردگی

تهمت افسردگی بر طینت عاشق خطاست

ناله هر جا آینه گردید آزادی نماست

شعر ضد افسردگی

دلیل کاروان وحشتم افسردگی تا کی

خروشی گل کنم شمعی بفانوس جرس سوزم

شعر راجب افسردگی

چو بوی گل زچه افسردگی مقید رنگی

تو دست قدرتی ای بیخبر چرا ته سنگی

شعری درباره افسردگی

با همه خاموشی و افسردگی

در دلم تیر نگاهت کار کرد

شعری درباره ی افسردگی

دلا! باز این همه افسردگی چیست؟

به عهد گل، چنین پژمردگی چیست؟

شعر های افسرده

شنیدم گرم داری حلقه، ای دوست!

بهائی! باز این افسردگی چیست؟

شعر نو افسرده

با همه افسردگی جوش شرار دلیم

خفته پریخانه ئی در بغل سنگ ما

شعر در مورد افسردگی

نفس سرمایه بیتابی است افسردگی تا کی

مکن شمع مزار زندگانی استخوانها را

شعر طنز در مورد افسردگی

افسردگی تلافی جولان چه همت است

ای قطره از محیط گذشتی گهر برا

شعری درمورد افسردگی

گر چه از افسردگی ها چون چراغ کشته ام

می تواند یک نگاه گرم، گیراندن مرا

شعری برای افسردگی

خشک بر جا مانده ام چون گوهر از افسردگی

آتشین رفتار چون اشک ندامت کن مرا

شعر در مورد افسردگی

سوختم در دوزخ افسردگی، یارب که گفت

روی گرم از آتش سوزان نبیند عود من

شعر در مورد افسردگی

سوختم ز افسردگی یارب درین محفل ، کجاست

سینه گرمی که بتوان کرد ازو روشن چراغ؟

شعر درباره افسردگی

صائب که بارها به سخن داده است جان

ز افسردگی کنون به سخن دل نمی دهد

شعر طنز در مورد افسردگی

ز افسردگی غیر نرنجید گرم عشق

کاندر تموز مردم تشنه ست برف جو

شعری درمورد افسردگی

افسردگی بس است که باد خزان شود

آه ار به بوستان جمال تو سر دهم

شعری در مورد افسردگی

تا زمستان را بود دم سردی و افسردگی

تا بهاران را بود جان بخشی و جان پروری

شعر درمورد افسردگی

برون آی از نقاب شرم تا از خود برون آیم

که از افسردگی پا در حنا دارد سپند من

شعر درباره افسردگی

ترا چون باده در زندان گل، افسردگی دارد

به جوشی می توانی زین سر خم خشت برداری

شعری درباره افسردگی

رگ خواب است از افسردگی ها رشته اشکم

به هویی این گرانخوابان غفلت را به راه افکن

شعری درباره ی افسردگی

من که بر لب داشتم ز افسردگی مهر سکوت

بر گرفتم مهر و بگرفتم ثنا خوانی ز سر

شعر افسردگی

ز افسردگی غیر نرنجید گرم عشق

کاندر تموز مردم تشنه ست برف جو

شعر افسردگی کوتاه

هر جسم کو عرض شد جان و دل غرض شد

بگداز کز مرض ها ز افسردگی بتر نی

شعر افسردگی امین حبیبی

گر بوی گل ز برگ افسردگی کشد

جولان شوق می کشد از خواب پا نقاب

شعر درباره افسردگی

آرمیدن بیقرار شوق را افسردگی است

چون بیکجا میشود ساکن زبون میگردد آب

شعر های افسردگی

از دل افسرده جز افسرده دل آگاه نیست

آنکه داند وحشت شبهای تار من تویی

شعر نو افسردگی

ذکر گرم راه سازد سالک افسرده را

آتش افسرده را از باد دامان چاره نیست

شعر در مورد افسردگی

شوق واماندگی نصیب مباد

دل افسرده ناله دگر است

شعر برای افسردگی

(بیدل) بناتوانی خود ناز میکنم

پرواز آشیانی افسرده بالیم

شعر ضد افسردگی

چرا باید چنین افسرده بودن

بصبح زندگانی مرده بودن

شعر راجب افسردگی

کیم من، دردمندی، ناتوانی

اسیری، خسته ای، افسرده جانی

شعری درباره افسردگی

گل یخ، بخوانندش و ای شگفت

کزو باغ افسرده، گرمی گرفت

شعری درباره ی افسردگی

ز گلچهرگان سربرافراختی

که با جان افسرده ای ساختی

شعر های افسرده

عشق بی گریه شوری ندارد

شمع افسرده نوری ندارد

شعر نو افسرده

نمی گیرد تنور سردنان را

تن افسرده چون باجان برآید

شعر در مورد افسردگی

خوش بنگر در همه خورشیدوار

تا بگذارند که افسرده اند

شعر طنز در مورد افسردگی

افسرده شدیم و زرد گشتیم

از زمزمه دم خزانی

شعری درمورد افسردگی

دلت را هر زمان نقشی تنت یک نقش افسرده

از آن افسرده ای که تو بر آنی نه ای با این

شعری برای افسردگی

نه کس که زجور دهر افسرده نبود

نی گل که درین زمانه پژمرده نبود

 شعر در مورد افسردگی

خسروا، در دل افسرده نگیرد غم عشق

هست جایی اثر سوز نمک کافگارست

شعر در مورد افسردگی

افسرده جمال خط خوبان چه شناسد؟

کین سرمه نه شایسته ناقص بصران شد

شعر طنز در مورد افسردگی

افسرده وصل جوید در دل نه داغ

هجران بر می مگس نشیند، پروانه می نگنجد

شعر درباره افسردگی

خسرو حدیث درد تو، باری کجا کند؟

زیرا که نیست در تن افسرده بوی دل

شعری درمورد افسردگی

قیمت قامت او را من بیدل دانم

ورنه این یک دوسه افسرده چه دانند او را؟

شعری در مورد افسردگی

گر نشنوی حکایت دل، این شگفت نیست

افسرده خود کجا شنود ماجرای دل؟

شعر درمورد افسردگی

بس دل افسرده سر انداز شد

از دم چون تیغ سر انداز من

شعر درباره افسردگی

بی زمزمه حمد تو قانون سخن را

افسرده چو خون رگ تار است بیانها

شعری درباره افسردگی

هر قدر افسرده گردد شعله از خود میرود

در شکست بال پرواز دگر داریم ما

شعری درباره ی افسردگی

بحر طوفان جوشی و پرواز شوخی موج تست

مانده ئی افسرده و لب خشک چون ساحل چرا

شعر افسردگی

چشم واکن گلخن ناسوت ماوای تو نیست

بر کف خاکستر افسرده بندی دل چرا

شعر افسردگی کوتاه

عمرها شد آتشم افسرده است اما نفس

میزند دامن نمیدانم کی افروزد مرا

شعر افسردگی امین حبیبی

ساز آزادی همان گرد شکست آرزوست

هر قدر افسرده گردد رنگ سامان پر است

شعر درباره افسردگی

خلق خواری را بنام آبرو می پرورد

قطره افسرده را (بیدل) گهر باید ستود

شعر در مورد افسردگی

گلچین زیباترین شعر در مورد رخش

شعر در مورد رخش

شعر در مورد رخش , شعر در مورد رخشانه،شعر درباره رخشانه،شعر در مورد رخش،شعر درباره رخشانه،شعر در مورد رخشانه،شعر رخشان،شعر رسول رخشا،شعر در مورد رخش،شعر رستم و رخش،شعر درمورد رخش،شعر در وصف رخش،شعری در وصف رخش،شعر رخش از فردوسی،شعر رخش از سعدی،شعر رخش از حافظ،شعر رخش از مولوی،شعر رخش از مولانا،شعر رخش از عطار،شعر رخش از صائب،شعر رخش از خاقانی

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد رخش برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

در علفچرِ این دشتِ کبود

اسبی ریخته یال اش

بر گردنی ستبر!

رخش …

باچشم نمناک

خیره بر مرگِ تهمتن

به دست برادر …!

شعر در مورد رخشانه

به دریغ و به دروغ

کاشته بر سر راه ِ من و تو

چاه ِ خوش رنگ و لعابی از تیغ

دست های تهدید

به علامت سوگند

و به هر نام و نشانی که در این پیچ و گذر آمدنی ست

نعل های این رخش

که قرار است

کمی توشه ی پروانه و آب ِاحساس

ببرد تا خورشید

جنس ِ این جاده نیست .

شعر درباره رخشانه

رام کنم رخش سرکش ذهنم را

واین دل همیشه تنگ وبیقراررا

شعر در مورد رخش

رخش همان سمن شیر ماه نوشیده

نگاه منجمدش خالی از نوازش و نور

شعر درباره رخشانه

رخش می گوید سواری نیست نیست

کو بهاران نغمه ی مرغان چه شد ؟

شعر در مورد رخشانه

نیستی بخشدت ز تاب رخش

محو گردی در آفتاب رخش

شعر رخشان

بوسه زنم گلگون رخش، بر رخ نهم میمون رخش

گر حلقه های چون رخش اندر بناگوش آیدم

شعر رسول رخشا

کارخانه رخش بهارشکن

ناردانه لبش خمار شکن

شعر در مورد رخش

«ولقد کرمنا» تاج سرت

«وحملناهم » رخش سفرت

شعر رستم و رخش

گفتم که: بی رخش بتوان بود مدتی

خود بی رخش بدیدم و بودن محال بود

شعر درمورد رخش

بدین سان همی رخش ببرید راه

بتابنده روز و شبان سیاه

شعر در وصف رخش

یکی رخش را تیز بنمود ران

تگ گور شد از تگ او گران

شعری در وصف رخش

کمند و پی رخش و رستم سوار

نیابد ازو دام و دد زینهار

شعر رخش از فردوسی

لگام از سر رخش برداشت خوار

چرا دید و بگذاشت در مرغزار

شعر رخش از سعدی

سوی رخش رخشان برآمد دمان

چو آتش بجوشید رخش آن زمان

شعر رخش از حافظ

چنین گفت با رخش کای هوشیار

که گفتت که با شیر کن کارزار

شعر رخش از مولوی

تن رخش بسترد و زین برنهاد

ز یزدان نیکی دهش کرد یاد

شعر رخش از مولانا

بدین رخش ماند همی رخش اوی

ولیکن ندارد پی و پخش اوی

شعر رخش از عطار

ز پشت رخش چون رستم فروجست

لگام رخش را محکم فروبست

شعر رخش از صائب

فرود آمد ز تخت شاهوارش

بیاوردند رخش راهوارش

شعر رخش از خاقانی

به پشت رخش که پیکر درآمد

تو گفتی رخش او را پر برآمد

شعر در مورد رخشانه

همی گفت این سخن رامین بیدل

بمانده تا به زانو رخش در گل

شعر درباره رخشانه

همه شب چشم رامین اشک ریزان

هوا بر رخش او کافور بیزان

شعر در مورد رخش

همه شب رخش در باران شده تر

به برف اندر سوار از رخش بدتر

شعر درباره رخشانه

در کنج خرابات یکی مغ بچه دیدیم

در پیش رخش سر بنهادیم دگربار

شعر در مورد رخشانه

یک بار ندیدیم رخش وز غم عشقش

صدبار بمردیم و بزادیم دگربار

شعر رخشان

دیدیم که بی عشق رخش زندگیی نیست

بی عشق رخش زنده مبادیم دگربار

شعر رسول رخشا

شد در سر سودای رخش دین و دل ما

بنگر، دل و دین داده به بادیم دگربار

شعر در مورد رخش

تا عرش ز سودای رخش ولوله هاست

در سینه ز بازار رخش غلغله هاست

شعر رستم و رخش

رخش تو سپهر و زین رخش تو هلال

خورشید به جای طبل بازت باشد

شعر درمورد رخش

میارا رخش را به نیل دروغ

کزان نیل گردد رخش بی فروغ

شعر در وصف رخش

به گشت چو عاشقی رخش زرد

از درد نشسته بر رخش گرد

شعری در وصف رخش

ساخت دلش مخزن اسرار خویش

کرد رخش مطلع انوار خویش

شعر رخش از فردوسی

بزم کرامت ز رخش بر فروخت

هر که رخش دید بر آن دیده دوخت

شعر رخش از سعدی

چون به رخش چشم همه تیز دید

نیل «عصی آدم » بر وی کشید

شعر رخش از حافظ

در راه رستم کی کشد

جز رخش بار روستم ؟

شعر رخش از مولوی

سخن پیش رخش زیبا مگویید

حدیث لاله خود آنجا مگویید

شعر رخش از مولانا

آفتاب رخش ظهور گرفت

وز دل من غمام غم برداشت

شعر رخش از عطار

ریش ناگه رخش سیاه کند

رونق حسن او تباه کند

شعر رخش از صائب

از چمن لاله هاش چیده شود

آب سیب رخش چکیده شود

شعر رخش از خاقانی

به رخش تازه دار جانم را

شرمساری مده روانم را

شعر در مورد رخشانه

روی او را به چشم بد منمای

به رخش چشم بی هنر مگشای

شعر درباره رخشانه

آفتاب رخش چو رخ بنمود

پیش او ذره هوا بودن

شعر در مورد رخش

در زین مراد باد رخشت

تا رخش سپهر بسته تنگست

شعر درباره رخشانه

بی رخش نام تماشا مبرید

برنگاهم مژه نشتر زده است

شعر در مورد رخشانه

رخش پژمراننده ارغوان

جوان سال و بیدار و بختش جوان

شعر رخشان

گرانمایه سیندخت را خفته دید

رخش پژمریده دل آشفته دید

شعر رسول رخشا

برانگیخت آن رخش رویینه سم

برآمد خروشیدن گاو دم

شعر در مورد رخش

به نام جهان آفرین یک خدای

که رستم نگرداند از رخش پای

شعر رستم و رخش

سر و مغز پولاد را زیر پای

پی رخش برده زمین را ز جای

شعر درمورد رخش

چو رستم برخش اندر آورد پای

رخش رنگ بر جای و دل هم به جای

شعر در وصف رخش

سوی رخش رخشنده بنهاد روی

دوان اسپ شد سوی دیهیم جوی

شعری در وصف رخش

ابا رخش بر خیره پیکار کرد

ازان کاو سرخفته بیدار کرد

شعر رخش از فردوسی

به بالین رستم تگ آورد رخش

همی کند خاک و همی کرد پخش

شعر رخش از سعدی

بدان مهربان رخش بیدار گفت

که تاریکی شب بخواهی نهفت

شعر رخش از حافظ

چراگاه بگذاشت رخش آنزمان

نیارست رفتن بر پهلوان

شعر رخش از مولوی

به تنها یکی کینه ور لشکرم

به رخش دلاور زمین بسپرم

شعر رخش از مولانا

چو زور تن اژدها دید رخش

کزان سان برآویخت با تاجبخش

شعر رخش از عطار

به رخش دلاور سپردم عنان

زدم بر کمربند گبرش سنان

شعر رخش از صائب

برانگیخت رخش دلاور ز جای

به چنگ اندرون نیزه سر گرای

شعر رخش از خاقانی

تهمتن برانگیخت رخش از شتاب

پس پشت جنگ آور افراسیاب

شعر در مورد رخشانه

چنین گفت با رخش کای نیک یار

مکن سستی اندر گه کارزار

شعر درباره رخشانه

چنان گرم شد رخش آتش گهر

که گفتی برآمد ز پهلوش پر

شعر در مورد رخش

نماند پی رخش فرخ نهان

چنان باره نامدار جهان

شعر درباره رخشانه

برآشفت گردافگن تاج بخش

بدنبال هومان برانگیخت رخش

شعر در مورد رخشانه

تژاو سرافراز را دل بسوخت

بکردار آتش رخش برفروخت

شعر رخشان

سر تیغ بر گردن رخش خورد

ببرید بر گستوان نبرد

شعر رسول رخشا

تن رخش را زان نیامد گزند

گو پیلتن حلقه کرد آن کمند

شعر در مورد رخش

بزین اندر آورد و کردش دوال

عقابی شده رخش با پر و بال

شعر رستم و رخش

شد از هوش کاموس و نگسست خام

گو پیلتن رخش را کرد رام

شعر درمورد رخش

بکردار آتش دلاور سوار

برانگیخت رخش از پس نامدار

شعر درمورد رخش

گلچین زیباترین شعر در مورد رستگاری

شعر در مورد رستگاری

شعر در مورد رستگاری ،شعر درباره رستگاری،شعری در مورد رستگاری،شعر رستگاری فارسی هفتم،معنی شعر رستگاری فارسی هفتم،معنی شعر رستگاری فارسی پایه هفتم،شعر رستگاری فردوسی،شعر رستگاری فردوسی با معنی،معنی شعر رستگاری فردوسی،شعر رستگاری از فردوسی،دانلود شعر رستگاری فردوسی،شعر کامل رستگاری فردوسی،شعر رستگاری ابوالقاسم فردوسی،شعر رستگاری از ابوالقاسم فردوسی،متن شعر رستگاری از فردوسی،دانلود شعر رستگاری از فردوسی،شعر رستگاری کلاس هفتم،شعر رستگاری پایه هفتم،معنی شعر رستگاری کلاس هفتم،متن شعر رستگاری پایه هفتم،قالب شعر رستگاری از فردوسی،شعر کامل رستگاری از فردوسی،معنای شعر رستگاری از فردوسی،معنی شعر رستگاری از ابوالقاسم فردوسی،معنی شعر رستگاری پایه هفتم،معنی شعر رستگاری پایه ی هفتم،شعر رستگاری در کتاب هفتم،معنی شعر رستگاری در کتاب فارسی هفتم،معنی شعر رستگاری حکیم ابوالقاسم فردوسی،معنی شعر رستگاری ادبیات هفتم،معنی شعر رستگاری از ابولقاسم فردوسی،معنی شعر رستگاری درفارسی هفتم،معنی شعر خوانی رستگاری،معنی شعر رستگاری

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد رستگاری برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

تو را دانش و دین رهاند درست

در رستگاری بباید جست

شعر در مورد رستگاری

از تو می‌پرسم، ای اهورا

چیست سرمایه رستگاری؟

شعر درباره رستگاری

بوی در دو گیتی زبد رستگار

نکو کار گردی بر کردگار

شعری در مورد رستگاری

معصومانه

در باور رستگاری

نماز صبر می خوانم

بر سجاده ی روزها

شعر رستگاری فارسی هفتم

(((مرا،امّا،امید رستگاری هست!)))

نمی دانم در این دوران

هنوزم نیست امّید

رهایی،رستگاریِ یکی چون من؟

معنی شعر رستگاری فارسی هفتم

فقط خورشید می تابید

رستگاری در شاخه های بید پنهان بود

معنی شعر رستگاری فارسی پایه هفتم

مولا!به رب کعبه قسم رستگاری ات

جز با سری شکافته حاصل نخواهد شد

شعر رستگاری فردوسی

دست کوبید

و

پای افشانید

امشب،

…

نخست بشر

دعوی رستگاری

کرد.

شعر رستگاری فردوسی با معنی

چه باک ار زخمی از این غم نشیند بر دل و جانم

که (پنهان رستگاری هاست)، تیغ ابن ملجم را

معنی شعر رستگاری فردوسی

چه می شد برای دل دردمند

پیام آور رستگاری شویم

شعر رستگاری از فردوسی

نوید رستگاری و امید روزگار غم

حصول از وجود آن عزیز گلعذار شد

دانلود شعر رستگاری فردوسی

این راز ما را با پرستوها بگویید

این گوهر پاک و عزیز رستگاری است

شعر کامل رستگاری فردوسی

سرو سهی بالای باغ رستگاری

انفاس تو بوی بهشت جاودانی

شعر رستگاری ابوالقاسم فردوسی

این رستگاری بس مرا کاندر دو عالم

غیر تو در کس دل نبستم یا محمد

شعر رستگاری از ابوالقاسم فردوسی

همی جوئیم راه رستگاری

بادعونی توسل کردگانیم

متن شعر رستگاری از فردوسی

اندر این رسته رستگاری کن

تا در آن رسته رستگاری بوی

دانلود شعر رستگاری از فردوسی

رستگاری جوی تا در حشر گردی رستگار

رستگاری چیست در دل مهر حیدر داشتن

شعر رستگاری کلاس هفتم

زیرا که رستگار بدان گردی

امید رستگاری اگر داری

شعر رستگاری پایه هفتم

به کمندی درم که ممکن نیست

رستگاری به الامان گفتن

معنی شعر رستگاری کلاس هفتم

رستگاری وی درین باشد

یادگار خرد چنین باشد

متن شعر رستگاری پایه هفتم

برات رستگاری جبهه توست

گر از اعمال خود شرمنده باشی

قالب شعر رستگاری از فردوسی

بیابم از فراقت رستگاری

نباید بردت از من شرمساری

شعر کامل رستگاری از فردوسی

بسی کردست گردون دست کاری

نخواهد بود کس را رستگاری

معنای شعر رستگاری از فردوسی

رستگاری کار اهل دل بود

جنت یزدان ورا منزل بود

معنی شعر رستگاری از ابوالقاسم فردوسی

بدین گر اعتقاد نیک داری

نخست اندر بیابی رستگاری

معنی شعر رستگاری پایه هفتم

نجات و رستگاری از علی دان

رهاند مر ترا از سر طوفان

معنی شعر رستگاری پایه ی هفتم

حقیقت هست کشتی دعوت او

پناه و رستگاری رحمت او

شعر رستگاری در کتاب هفتم

بدین گر اعتقاد نیک داری

نخست اندر بیابی رستگاری

معنی شعر رستگاری در کتاب فارسی هفتم

ببر از من امید رستگاری

بجز مردن دگر کاری نداری

معنی شعر رستگاری حکیم ابوالقاسم فردوسی

نگر تا هیچ گونه غم نداری

کزین اندوهت آید رستگاری

معنی شعر رستگاری ادبیات هفتم

تو با پیل دمان در کارزاری

ندام چونت باشد رستگاری

معنی شعر رستگاری از ابولقاسم فردوسی

کاین موجب رستگاری اوست

تسکین ده بی قراری اوست

معنی شعر رستگاری درفارسی هفتم

کسی یابد ز دوران رستگاری

که بردارد عمارت زین عماری

معنی شعر خوانی رستگاری

به پیش خونیان ز امیدواری

مثال آورده خط رستگاری

معنی شعر رستگاری

یکباره بیفت ازین سواری

تا یابی راه رستگاری

شعر در مورد رستگاری

گو یارب از این گزاف کاری

توفیق دهم به رستگاری

شعر درباره رستگاری

چون دید شه آن شگفت کاری

کز مردمی است رستگاری

شعری در مورد رستگاری

از کجی به که روی برتابید

رستگاری به راستی یابید

شعر رستگاری فارسی هفتم

برانداز رایی که یاری دهد

ازین وحشتم رستگاری دهد

معنی شعر رستگاری فارسی هفتم

چو کید آنچنان آتش تیز دید

ازو رستگاری به پرهیز دید

معنی شعر رستگاری فارسی پایه هفتم

راستی ورز و رستگاری بین

یار شو خلق را و یاری بین

شعر رستگاری فردوسی

گر در گذاری از تو نباشد بسی دریغ

امید رستگاری یوم الحساب را

شعر رستگاری فردوسی با معنی

تدبیر رستگاری جاوید نیستیست

این بحر غبر کشتی واژون پلیش نیست

معنی شعر رستگاری فردوسی

اگر مردی زترک کینه صید رستگاری کن

بقید زه نمی ماند کمان چون بی خدنگ افتد

شعر رستگاری از فردوسی

دلش به ناله میازار و ختم کن حافظ

که رستگاری جاوید در کم آزاریست

دانلود شعر رستگاری فردوسی

کزین هر چه دانید از کردگار

بود رستگاری به روز شمار

شعر کامل رستگاری فردوسی

بترس از خدا و میازار کس

ره رستگاری همین است و بس

شعر رستگاری ابوالقاسم فردوسی

چرا ز قید توام روی رستگاری نیست

کسی اسیر نباشد بدام کس مادام

شعر رستگاری از ابوالقاسم فردوسی

ز درد عشق تو امید رستگاری نیست

گریختن نتوانند بندگان به داغ

متن شعر رستگاری از فردوسی

ور قید می گشایی وحشی نمی گریزد

دربند خوبرویان خوشتر که رستگاری

دانلود شعر رستگاری از فردوسی

که زور آورد گر تو یاری دهی؟

که گیرد چو تو رستگاری دهی؟

شعر رستگاری کلاس هفتم

ای خوبتر ز لیلی هرگز مده چو مجنون

دیوانه دلم را زین بند رستگاری

شعر رستگاری پایه هفتم

در هوای رستگاری نیست بال افشانیم

می کنم از بال بیرون قوت پرواز را

معنی شعر رستگاری کلاس هفتم

به رستگاری جاوید چون ننازد فقر؟

محمد عربی رهنمای درویشی است

متن شعر رستگاری پایه هفتم

امید رستگاری نیست بی افتادگی، اما

کسی کز طاق دل افتاد هرگز برنمی خیزد

قالب شعر رستگاری از فردوسی

برات رستگاری پاکدامانی است از دوزخ

زبی جرمی سیاوش سالم از آتش برون آمد

شعر کامل رستگاری از فردوسی

برآورد ز گریبان رستگاری سر

کسی که مرتبه از خجلت گنه دارد

معنای شعر رستگاری از فردوسی

خضر راه رستگاری دل به دست آوردن است

در مذاق کودکان شیرینی افسانه باش

معنی شعر رستگاری از ابوالقاسم فردوسی

کیمیای رستگاری بود در دست تهی

من ز غفلت سیم و زر اندوختم بی فایده

معنی شعر رستگاری پایه هفتم

برآوری ز گریبان رستگاری سر

اگر ز دامن شبها خط امان داری

معنی شعر رستگاری پایه ی هفتم

برآورد ز گریبان رستگاری سر

کسی که سر به ته از خجلت گنه دارد

شعر رستگاری در کتاب هفتم

وگر خواهی ز محنت رستگاری

بکمتر زان قناعت کن که داری

معنی شعر رستگاری در کتاب فارسی هفتم

به هیچ روی مرا نیست رستگاری روی

که هست دشمن من در میان پیرهنم

معنی شعر رستگاری حکیم ابوالقاسم فردوسی

در آخر رستگاری سوی ذاتست

یقین میدان که دنیا کوی ذاتست

معنی شعر رستگاری ادبیات هفتم

در آخر رستگاری دید خواهی

چنان خواهم که کل توحید خواهی

معنی شعر رستگاری از ابولقاسم فردوسی

درد او گر دامنت گیرد دمی

رستگاری یابی از عالم همی

معنی شعر رستگاری درفارسی هفتم

ازو باشد نجات و رستگاری

تو دست از دامن او برنداری

معنی شعر خوانی رستگاری

نجات و رستگاری از علی دان

رهاند مر ترا از سر طوفان

معنی شعر رستگاری

هست بی شک رستگاری در سه چیز

با تو گویم یار گیرش ای عزیز

شعر در مورد رستگاری

با وجود رستگاری در صف زنهاریان

می کنم صد ره دمی زان تیغ با زنهار یاد

شعر درباره رستگاری

چو او کس نکرد از خدا بندگان هم

الا ای به خلق آیت رستگاری

شعر در مورد رستگاری

گلچین زیباترین شعر در مورد اختلاس

شعر در مورد اختلاس

شعر در مورد اختلاس ,شعر طنز در مورد اختلاس,شعر سیاسی در مورد اختلاس,شعر درباره اختلاس,شعری در مورد اختلاس,شعر طنز درباره اختلاس,شعر اختلاس,اختلاس شعر طنز,شعر درباره اختلاس,شعر در مورد اختلاس,شعر طنز درباره اختلاس,شعر طنز سیاسی اختلاس,شعر اختلس یختلس اختلاس,شعر طنز برای اختلاس,شعر برای اختلاس,شعری در مورد اختلاس,شعر طنز در مورد اختلاس,شعر سیاسی در مورد اختلاس,شعر طنز اختلاس,شعر طنز درمورد اختلاس

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اختلاس برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

اگر چه نزد مردم ناشناسم

همیشه با مدیران در تماسم

گهی در خودروی ایشان سوارم

گهی در دفتر ایشان پلاسم

شعر در مورد اختلاس

کنون از لطف ایشان جا گرفته

هزاران بانک در جیب لباسم

منم اِندِ نبوغ اقتصادی

همه ماتند از هوش و حواسم

شعر طنز در مورد اختلاس

نه از این دزدکان آفتابه

که در شغل شریفم باکلاسم

بگیرم وام های اختصاصی

ز سوی دوستان حق شناسم

شعر سیاسی در مورد اختلاس

“چگونه شکر این نعمت گزارم”

مگر “نقداً” عیان گردد سپاسم

به لطف این عزیزان پشت گرمم

به کلّی فارغ از بیم و هراسم

شعر درباره اختلاس

بسوزاند دماغ حاسدان را

اگر مهر خروج آید به “پاس”ام

بزن سکه ز تصویر من ای بانک!

که بنده قهرمان اختلاسم…

شعری در مورد اختلاس

اختلاس امسال کمتر می شود

میم -الف، سین -دال، کمتر می شود

قفلِ محکم تر سفارش داده اند

دزد بیت المال کمتر می شود

شعر طنز درباره اختلاس

حال کردن با دکل بلعیدن و

یک سری اموال کمتر می شود

رانت خواری هم به پایان می رسد

لاجرم جنجال کمتر می شود

شعر اختلاس

تا کسی باری نبندد، ریسمان

همچنین حمال کمتر می شود

زیر میزی تحت نام رشوه یا

هدیه ای با حال کمتر می شود

اختلاس شعر طنز

بعد از این با حذف زیر از میزها

دیگر آن اعمال کمتر می شود

یک منجم پیش بینی کرده در

کارها اشکال کمتر می شود

شعر درباره اختلاس

چون به زودی بین مسوولان امر

تیپ آنرمال کمتر می شود

“رابطه” در سازمان ها منتفی ست

صحبت از کانال کمتر می شود

شعر در مورد اختلاس

حرف تک نرخی ست در بازار ارز

یحتمل، اخلال کمتر می شود

قبل از این دلال خیلی بوده است

بعد از این دلال کمتر می شود

شعر طنز درباره اختلاس

در دکان ها نه؛ فقط در چهره ها

جنس اورجینال کمتر می شود

بهتر از هر چیز، در اخلاقیات

رشد اضمحلال کمتر می شود!؟

شعر طنز سیاسی اختلاس

من چرا باید بگویم هست

جایى اختلاس هست

این مقدار کم آیا خدایى اختلاس؟!

شعر اختلس یختلس اختلاس

بین خلق چین شود تقسیم

اگر این وجه کم مى شود اندازه ى یک پول چایى

اختلاس با چنین مقدار کم امروز و فردا ناگزیر مى کنیم

از کشورى دیگر گدایى

شعر طنز برای اختلاس

اختلاس کار هر بز نیست خرمن کوفتن،

آدم ولى مى کند گاهى هم از بى دست و پایى اختلاس

اختلاس انواع دارد؛

گاه تنهایى ست گاه با شریکى دیگر و گاهى سه تایى

شعر برای اختلاس

اختلاس تاکنون یک روستایى اختلاس از او نکرد

گرچه شهرى مى کند از روستایى اختلاس …

دیگر از بیگانگان هرگز ننالد هیچ‌کس

مى شود وقتى دلیل آشنایى اختلاس

شعری در مورد اختلاس

هیچ‌کس اینجا مقصّر نیست گویا تا به حال!

پس یقیناً کرده موجودى فضایى اختلاس

شعر طنز در مورد اختلاس

چون بلا مىآید از بالا به قول انورى

الغرض رعنایى و بالا بلایى اختلاس

شعر سیاسی در مورد اختلاس

این قدر به بودنت احتیاج دارم

که حتی حاضرم بخاطرت دست به اختلاس بزنم تا بیارمت پیش خودم

(عاشقانه‌های یک مفسد اقتصادی خطاب به اسکناس)

شعر طنز اختلاس

پول، حلال مشکلات است اگر اسکناس باشد، باعث بروز مشکل می‌شود اگر حاصل اختلاس باشد!

(حرف دل متهم اختلاس میلیاردی در دادگاه)

شعر طنز درمورد اختلاس

اختلاس واژه بدی نیست!

البته تا زمانی که ماجرایش لو نرفته

و برنامه‌هایش بین خودمان مانده باشد!

(از سخنان یک مفسد اقتصادی در حال ترغیب دیگران به اختلاس)

شعر در مورد اختلاس

اختلاس: هدایت پول بانک‌ها

به جیب بعضی‌ها

شعر طنز در مورد اختلاس

مُتِخلِس:

کسی که اختلاس کرده

و الان خارج از کشور دارد کیف می‌کند

شعر سیاسی در مورد اختلاس

خُلاسه:

آنچه از حاصل دسترنج

مُتِخلِس است.

شعر درباره اختلاس

مَخلَس:

جایی که برای اختلاس کردن

مناسب است

شعری در مورد اختلاس

مُخلِس:

کسی که خوب بلد است

اختلاس کند

شعر طنز درباره اختلاس

تَخَلُّس: 

اختلاس کردن به میزان خیلی زیاد،

تا حدی که گند کار در بیاید و لو برود!

شعر اختلاس

کلاغ خبر آورده بود برامون

از اینور اونور خبر فراوون

دزدی شده یه گوشه ای از ایران

دزدی بگم یا اختلاس عزیزان؟

اختلاس شعر طنز

میگن طرف از اون گردن کلفتاس

تو دور زدن حرفه ای هست و اوستاس

از اینجا اونجا وام گرفته خروار

پس نداده قسطاشون و آی هوار

شعر درباره اختلاس

یک خاطره از شرح حال اسکناسی که

افتاده در جیب جوان آس و پاسی که

یک روز خیلی اتفاقّی شد.خوشش آمد

از دختر سرمایه دار با کلاسی که…

شعر در مورد اختلاس

از بس جوان دنبال کار پر درآمد بود

افتاد توی دام باند ناشناسی که…

مشغول چاپ پول جعلی شد به دستور

یک آدم گردن کلفت کلّه تاسی که

شعر طنز درباره اختلاس

حالا به جرم پول شویی تحت تعقیب است

با اعترافات صریح اسکناسی که

زیر شکنجه خم شد از درد و چروک و گفت:

مجبور بودم سر کنم با اختلاسی که…

شعر طنز سیاسی اختلاس

هی توی جیب این و آن بودم،نفهمیدم.

از این مهم تر،مشکل جرم سیاسی که:

ایشان اخیرا طی یک مجموعه برنامه

اقدام کرده ضد قانون اساسی که…

شعر اختلس یختلس اختلاس

اما شبانه یک نفر او را فراری داد

از دست ماموران ما از باراباسی که…

(شهرام هر جا رفته باشد گیر می افتد)

تلویزیون این جمله را داد انعکاسی که

شعر طنز برای اختلاس

دود دو دو دو،دود دو دو دو،شهرام گیر افتاد

دود دو دو دو،دود دو دو دو،طی تماسی که…

حالا نزن،پس کی بزن،آقا غلط کردم

بیچاره زیر ضربه ها کرد التماسی که

شعر برای اختلاس

من بی گناهم،من فقط سود آوری کردم

یک لحظه او را با خودم کردم قیاسی که

یادش بخیر آن روزها که سکّه ای بودم

هی قد کشیدم تا شدم این اسکناسی که

شعری در مورد اختلاس

گاهی برای جشنواره شعر می گویم

حتی به ضرب شایعات بی اساسی که…

اصلا به من چه؟این غلط ها هم ارجیفیست

از شاعر آلزایمروی بی حواسی که

شعر طنز در مورد اختلاس

خیلی دلش میخواد بگه نو آوری کرده

اما تموم شعرهای اون کلاسیکه

شعر سیاسی در مورد اختلاس

ای خوش آن دوران که دوران داشتی

بیش و کم صد شغل و عنوان داشتی

شعر طنز اختلاس

پیشمرگانی جسور و کلّه خر

عینهو آقای لینچان داشتی

خط قرمز بودی و دور از خطر

تا سفر استان به استان داشتی

شعر طنز درمورد اختلاس

واردات بی رویه معضل است

دائماً دلگیری از آن داشتی

صرفه جوی ارز بودی یک زمان

یک پیمبر اهل سمنان داشتی

شعر در مورد اختلاس

درس می خواندی ولی در آکسفورد

هم کلاسی همچو کردان داشتی

شعر طنز در مورد اختلاس

خنده ها را با شریکان در خفا

گریه هایت را نمایان داشتی

خوب بود اوضاع بخت و کسب و کار

پیش رویت یک اتوبان داشتی

شعر سیاسی در مورد اختلاس

تا که دیدی می شود لایی کشید

هر چه دستت بود پنهان داشتی

خشک و تر را فرق کی قائل شدی؟

دخل بیت المال عریان داشتی

شعر درباره اختلاس

غافل از آنکه ملِک از لای در

می نویسد آنچه جریان داشتی

خوانده بودی پیشتر این حرف را

منتها در اوج نسیان داشتی

شعری در مورد اختلاس

هر کسی یک چوب دارد پیش حق

ترس از آن ما را مسلمان داشتی!

شعر طنز درباره اختلاس

چوب دومنظوره ای از جنس سخت

که خدا از آن فراوان داشتی

چوب خطّت پر شد و بر تسویه

مصلحت شد؛ رو به پایان داشتی

شعر اختلاس

قدر یک ناخن پس از آن ناخنک

قهر حق بر پای عصیان داشتی

حکمی آمد دستت و در متن آن

جز جریمه حکم زندان داشتی

اختلاس شعر طنز

مُردی اصلاً در میان همهمه

جان خود را وه! چه ارزان داشتی

ای بسوزد ریشه های اختلاس

گر نبود اکنون تو هم جان داشتی

شعر درباره اختلاس

یک دو سه چهار،پنج و شش و هفت

یک بوسه ز لپ او نچیدیم و برفت

او هم نتوانست درستش بکند

هیهات از اقتصاد وابسته به نفت

شعر در مورد اختلاس

اندازه ی یک نخود بدزدد دزد است

بی نقشه و خود به خود بدزدد دزد است

ما درس یکیم و دیگران درس چهار

استاد ز درس خود بدزدد دزد است

شعر طنز درباره اختلاس

ای کاش از ابتدا چِشَم بینا بود

ای کاش که دست خط او خوانا بود

من در عشقم عجیب، صادق بودم

افسوس که عشق او Made in china بود!

شعر طنز سیاسی اختلاس

در جامعه احساس ریاست نکنیــــــد

بر هر کس و ناکسی جسارت نکنید

در چیزی اگر کم اطلاعات هستیـــــد

لطفی بکنید زود قضاوت نکنیـــــــــــد

شعر اختلس یختلس اختلاس

از کوچه که می گذرد

بوی گند اسکناس و اختلاس رد عبورش را نشان می دهد.

شعر طنز برای اختلاس

هر چند ارتفاع پولهایش از برج میلاد بالاتر می رسد

اما برای اینکه پنج تومان کمتر پول میوه بدهد از قیطریه تا رباط کریم را پیاده می رود.

شعر برای اختلاس

او آن قدر پول چاپیده است که یکجا می تواند حوزه خلیج فارس را

با همه شیخ نشین ها و شاهزاده هایش بخرد اما آب از آب تکان نخورد.

شعری در مورد اختلاس

وقتی او را در صف نماز می بینی که شکمش از لای دکمه های پیراهن کهنه اش بیرون زده است

دلت به حالش می سوزد و دعا می کنی، هر چه زودتر کمیته امداد به داد او برسد!

شعر طنز در مورد اختلاس

چقدر هوای اینجا مه گرفته است

بوی گند اسکناس کوچه را برداشته است…

شعر سیاسی در مورد اختلاس

گرکه داری قصد کاندیدا شدن

گوش بر حرف من بیکار کن

روی ظاهر اندکی دقت نما

صورت ژیلت زده، مودار کن!

شعر طنز اختلاس

وعده های پوچ و تو خالی بده

خلق، اغوا، با گپ و گفتار کن

حرفهای چاله میدانی بزن

کارهای زشت وناهنجار کن

شعر طنز درمورد اختلاس

بدون اینکه ببینم پلیس و زندان را

پس از حواله، گرفتم بلیط “ماهان” را

چه شغل سالم و خوبی است اینکه داده به من

به چشم هم زدنی ثروت فراوان را

شعر در مورد اختلاس

تمام سختی شغل قدیمی ام این بود:

سریع رد کنم از مرز، جنس ارزان را

که بعد از آن بفروشم به مردم بدبخت

به ده برابر قیمت، تمامی آن را

شعر طنز در مورد اختلاس

برای بسته قاچاق کامیون هامان

چقدر رشوه سپردیم هر نگهبان را

به نام گمرک و مأمور، گرگ دندان گرد

به ما پرید: “چرا جعبه های لیوان را

شعر سیاسی در مورد اختلاس

به کل حساب نکردید” و من به او گفتم

“بگیر مردکِ…! این صد هزار تومان را”

خلاصه اینکه چه زجری کشیدم و حالا

چقدر عاشقم این اختلاس آسان را !

شعر درباره اختلاس

دو هفته ای است که حالم کمی خراب شده

کباب می خورم و غصه فقیران را !

چه خاطرات قشنگی که در وطن جا ماند

چقدر ساده گذشتیم مرز ایران را

شعر در مورد اختلاس

گلچین زیباترین شعر در مورد احسان

شعر در مورد احسان

شعر در مورد احسان ,شعر در مورد احسان و نیکوکاری,شعر در مورد احسان و نیکی,شعر در مورد احسان و نیکوکاری کودکانه,شعر در مورد احسان به والدین,شعر در مورد احسان به پدر و مادر,شعر در مورد احسان نیکوکاری,شعر در مورد احسان وبخشش,شعری در مورد احسان و نیکوکاری,شعر کوتاه در مورد احسان,شعر در مورد احسان و نیکوکاری,شعر درباره احسان و نیکوکاری,شعر در مورد روز احسان و نیکوکاری,شعر زیبا در مورد احسان و نیکوکاری,شعری کودکانه در مورد احسان و نیکوکاری,شعر کودکانه درمورد احسان و نیکوکاری,شعر درباره ی احسان و نیکی,شعر درباره احسان و نیکی,شعر کودکانه درباره احسان و نیکوکاری,شعر کودکانه در مورد نیکی به والدین,شعر درمورد نیکی به والدین,شعر در مورد نیکی به پدر و مادر,شعر درباره نیکی به پدر و مادر,شعر درباره ی نیکی به پدر و مادر,شعری در مورد نیکی به پدر و مادر,شعر کودکانه در مورد نیکی به پدر و مادر,شعر سعدی در مورد نیکی به پدر و مادر,شعر در مورد نیکی به پدر مادر,شعر کودکانه درباره نیکی به پدر و مادر,شعری درباره ی نیکی به پدر و مادر,شعر در مورد روز احسان ونیکوکاری,شعر کودکانه در مورد احسان ونیکوکاری,شعری درباره احسان و نیکوکاری,شعر کوتاه در مورد احسان و نیکوکاری,شعر کوتاه درباره احسان,شعر احسان عبد القدوس,شعر احسان عبد القدوس عن الحب,قصائد شعر احسان عبد القدوس,شعر احسان افشاری,شعر احسان افشاری ناتنی,شعر احسان افشاری آیینه,شعر احسان افشاری آینه,شعر احسان افشاری اتوبوسی که نیامد,شعر های احسان افشاری,شعر فاطی احسان افشاری,شعر یادداشت احسان افشاری,شعر نوستالژی احسان افشاری,شعر اتوبوس احسان افشاری,شعر احسان خواجه امیری,شعر احسان خواجه امیری عاشق که بشی,شعر احسان خواجه امیری برای پسرش,شعر احسان خواجه امیری خداحافظ,شعر احسان خواجه امیری شیرین,شعر احسان خواجه امیری سلام آخر,شعر احسان خواجه امیری نابرده رنج,شعر احسان خواجه امیری دارم میام پیشت,شعر احسان خواجه امیری تنهایی,شعر احسان خواجه امیری لحظه,شعر احسان,شعر احسان و نیکوکاری,شعر احسان پرسا,شعر احسان علیخانی,شعر احسان طبری,شعر در وصف احسان و نیکوکاری,شعر درباره احسان و نیکوکاری,شعر در مورد احسان و نیکوکاری,شعر در مورد احسان و نیکوکاری کودکانه,شعری در مورد احسان و نیکوکاری,شعر روز احسان و نیکوکاری,شعر کودکانه احسان و نیکوکاری,شعر برای احسان و نیکوکاری,شعر احسان نیکوکاری,شعرهای احسان پرسا,شعر از احسان پرسا,شعر کوتاه احسان پرسا,شعر جدید احسان پرسا,کتاب شعر احسان پرسا,شعر سپید احسان پرسا,شعری از احسان پرسا,شعر کوتاه از احسان پرسا,مجموعه شعر های احسان پرسا,شعر احسان علیخانی,شعر طنز احسان علیخانی,شعر درباره احسان علیخانی,شعر های احسان علیخانی,شعر خواندن احسان علیخانی,دانلود شعر احسان علیخانی,شعر درمورد احسان علیخانی,شعر طنز درباره احسان علیخانی,شعر طنز برای احسان علیخانی,شعر سایه احسان طبری,شعر زمین احسان طبری,شعر امید احسان طبری,شعر هوشنگ ابتهاج احسان طبری,متن شعر احسان خواجه امیری شیرین,متن شعر آهنگ احسان خواجه امیری شیرین,شعر شیرین از احسان خواجه امیری,شعر آهنگ شیرین احسان خواجه امیری,متن شعر احسان خواجه امیری به نام شیرین,متن شعر آهنگ شیرین از احسان خواجه امیری

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد احسان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

چون به احسان می توان آزادگان را بنده کرد

از بخیلی بنده سیم و زر دنیا مشو

شعر در مورد احسان

نمی گیرد به ظاهر گر چه دست من سر زلفش

ز دل پهلو ندزدیدن به احسان می زند پهلو

شعر در مورد احسان و نیکوکاری

خالی نمی ماند ز زر دستی که احسان می کند

تقصیر در ریزش مکن خورشید زرین چنگ شو

شعر در مورد احسان و نیکی

نیست صائب هیچ کس محروم از احسان عشق

گر چه از صحراست میدان صاحب اورنگ است کوه

شعر در مورد احسان و نیکوکاری کودکانه

گوش خود را چون صدف سنگین کن از آب گهر

تا ز ابر آوازه احسان دریا نشنوی

شعر در مورد احسان به والدین

خار دیوارست چون از اشک شد مژگان تهی

ابر بی باران بود دستی که شد ز احسان تهی

شعر در مورد احسان به پدر و مادر

نان و دندان به هم ار می دهیم احسان است

چند نان بخشیم ای سفله و دندان ندهی؟

شعر در مورد احسان نیکوکاری

به احسان همتم می کرد قارون اهل دنیا را

اگر می بود ممکن خرج کردن دخل بی جا را!

شعر در مورد احسان وبخشش

چشم احسان ز بخیلان ترشروی مدار چه زنی

حلقه بر آن در که ز بیرون بسته است؟

شعری در مورد احسان و نیکوکاری

زان بود پیوسته نانش گرم، کز احسان کند

چشم ذرات جهان را سیر یکسر آفتاب

شعر کوتاه در مورد احسان

هست احسان عمیمش شامل نزدیک و دور

هر که را در بر نباشد هست بر در آفتاب

شعر در مورد احسان و نیکوکاری

کهنه پیر چرخ آنکش مایه جز یک خوشه نیست

خوشه چین خرمن انعام و احسان تو باد

شعر درباره احسان و نیکوکاری

وصلت بتر از هجران، درد تو مرا درمان

منع تو به از احسان، آخر چه نوال است این؟

شعر در مورد روز احسان و نیکوکاری

نه وقت زلت بر من به دل گرفتی خشم

نه وقت خشم ز من باز داشتی احسان

شعر زیبا در مورد احسان و نیکوکاری

ابر احسان می کند در خاک تیغ برق را

باد دستی خرمن ما را حیات می کند

شعری کودکانه در مورد احسان و نیکوکاری

می کند از راه احسان بنده صد دیوانه را

کودکان را هر که آزاد از دبستان می کند

شعر کودکانه درمورد احسان و نیکوکاری

لذت آزادگی یار بر او بادا حرام

بنده خود خلق را هر کس به احسان می کند

شعر درباره ی احسان و نیکی

می کند از راه احسان بنده صد دیوانه را

کودکان را هر که آزاد از دبستان می کند

شعر درباره احسان و نیکی

لذت آزادگی یار بر او بادا حرام

بنده خود خلق را هر کس به احسان می کند

شعر کودکانه درباره احسان و نیکوکاری

بنده می سازد دل آزاده ای را بی گناه

بی نیازی را به احسان هر که ممنون می کند

شعر کودکانه در مورد نیکی به والدین

دور گردان را به احسان یاد کردن همت است

ورنه هر نخلی به پای خود ثمر می افکند

شعر درمورد نیکی به والدین

از دل بی مدعا صائب فلک داغ من است

تخم چون سوزد غنی از ابر احسان می شود

شعر در مورد نیکی به پدر و مادر

می نماید کاسه در یوزه گوش خلق را

هر که صائب قانع از احسان به تحسین می شود

شعر درباره نیکی به پدر و مادر

در مقام قهر، احسان از بزرگان خوشنماست

بحر سیلی می خورد از موج و عنبر می دهد

شعر درباره ی نیکی به پدر و مادر

نهد احسان ساقی تاج لعل از باده اش بر سر

سر هر کس که در میخانه بی دستار می گردد

شعری در مورد نیکی به پدر و مادر

به احسان خانه از سیل حوادث رسته می گردد

در بی خیر در اندک زمانی بسته می گردد

شعر کودکانه در مورد نیکی به پدر و مادر

به ریزش دست را سرپنجه خورشید تابان کن

کز احسان چون تهی شد دست حکم آستین دارد

شعر سعدی در مورد نیکی به پدر و مادر

بر آن روشن گهر بادا گوارا دعوی همت

که روی سایلان از شرم احسان تازه می دارد

شعر در مورد نیکی به پدر مادر

اگر دریا ز احسان چند روزی داشت سیرابش

ز فلس خویش هم ماهی توانگر کرد دریا را

شعر کودکانه درباره نیکی به پدر و مادر

همان با نفس نیکی می کنم، هر چند می دانم

کز احسان نیست ممکن دوست کردن دشمن خود را

شعری درباره ی نیکی به پدر و مادر

به احسان دولت دنیای فانی می شود باقی

عنانداری به دست باز کن این اسب سرکش را

شعر در مورد روز احسان ونیکوکاری

نباشد آدمی را هیچ خلقی بهتر از احسان

که بوسد دست خود، هر کس که گیرد دست سایل را

شعر کودکانه در مورد احسان ونیکوکاری

چه پروا از عتاب و ناز عشاق بلاجو را

که عاشق مد احسان می شمارد چین ابرو را

شعری درباره احسان و نیکوکاری

بیفشان دانه احسان، ز برق فتنه ایمن شو

که جز نقش پی موران حصاری نیست خرمن را

شعر کوتاه در مورد احسان و نیکوکاری

کو تهی دست درازش را بود در آستین

هر که می خواهد به احسان خلق را ممنون کند

شعر کوتاه درباره احسان

درفشاندن گر کند تقصیر از دون همتی است

هر که احسان همچو ابر از کیسه دریا کند

شعر احسان عبد القدوس عن الحب

به گریه سایل اگر روی خود کند رنگین

ازان به است که گردد به ابر احسان سرخ

قصائد شعر احسان عبد القدوس

خط که ارباب هوس را رقم نومیدی است

مد احسان من بی سر و سامان گشته است

شعر احسان افشاری

برگ عیش ما ز احسان بهار آماده بود

سرو ما از بی بری بار جهان بر دل نداشت

شعر احسان افشاری ناتنی

می کند در پرده، از شرم کرم، احسان وجود

بر لب دریای گوهر، کف ز جوش لاف نیست

شعر احسان افشاری آیینه

گر چه شد تنگ شکر ز احسان او هر چشم مور

روزی ما زان لب شیرین جوابی بیش نیست

شعر احسان افشاری اتوبوسی که نیامد

ملک احسان تو را صد چون سحاب ادرار خوار

خرمن فضل تو را صد چون عطارد خوشه چین

شعر های احسان افشاری

شکر این احسان و نعمت را روا باشد اگر

آسمان ها بر زمین مالند هر ساعت جباه

شعر فاطی احسان افشاری

با وجود جود طبع و حسن اخلاقت که خلق

هر دو را گلزار لطف و ابر احسان یافت

شعر یادداشت احسان افشاری

ای جهانبخشی که روز و شب چو نور آفتاب

فیض احسان تو فایض بر سماوات است و ارض

شعر نوستالژی احسان افشاری

فتح باب جودت اندر خشکسال آز و طمع

موج احسان ترا بر مرکز کیوان رساند

شعر اتوبوس احسان افشاری

 ترک احسان است احسان پیش ما آزادگان

طی کند آوازه احسان خود حاتم بس است

شعر احسان خواجه امیری

 ز احسان روزگار غریقم ولیک نیست

بر من جوی ز منت احسان روزگار

شعر احسان خواجه امیری عاشق که بشی

 طوق منت، گردن فرمانبران را لایق است

ترک احسان است احسان مردم آزاد را

شعر احسان خواجه امیری برای پسرش

 می رسد احسان به هر کس قابل احسان شود

تنگدستان را وسایل گر نباشد گو مباش

شعر احسان خواجه امیری خداحافظ

 با حسن رویت احسان کی جوید

خود پیش حسنت احسان چه باشد

شعر احسان خواجه امیری شیرین

 گر تو عاشق شده ای حسن بجو احسان نی

ور تو عباس زمانی بنشین احسان بین

شعر احسان خواجه امیری سلام آخر

 پیشه کن امروز احسان با فرودستان خویش

تا زبر دستانت فردا با تو نیز احسان کنند

شعر احسان خواجه امیری نابرده رنج

 نپذیرد ز هیچ کس احسان

هر که از بندگی گریزان است

شعر احسان خواجه امیری دارم میام پیشت

 سررشته عمر مسندآرایان

ممدود به قدر مد احسان است

شعر احسان خواجه امیری تنهایی

 رعدها آوازه احسان عالمگیر تو

ابرها چتر پریزاد سلیمان تواند

شعر احسان خواجه امیری لحظه

 ترا احسان و رحمت بیکرانست

شفیع ما همیدون مهربانست

شعر احسان

 بوم در پادشاهی دادفرمای

به درویشان ز احسان کام بخشای

شعر احسان و نیکوکاری

 ز احسان زمانه دیده بردوز

کو دیده مردمی ندارد

شعر احسان پرسا

 باد دستان را به احسان دستگیری کن که بحر

در سخای ابر با روی زمین احسان کند

شعر کودکانه درباره نیکی به پدر و مادر

 عمر اهل دولت از احسان دو چندان می شود

رشته هستی دو تا از مد احسان می شود

شعری درباره ی نیکی به پدر و مادر

 چو باغ وصل خوش بویم چو آب صاف در جویم

چو احسان است هر سویم در این احسان همی گردم

شعر کودکانه در مورد احسان ونیکوکاری

 دست احسان بر سر ما نه ز احسانی که ما

چشم روشن در تو آویزیم کان احسان تویی

شعری درباره احسان و نیکوکاری

 تا نگردی پایمال منت امداد خلق

بی عرق گامی دو پیش از خجلت احسان برا

شعر کوتاه در مورد احسان و نیکوکاری

 جود اگر در معرض احسان تغافل پیشه نیست

میدرد حاجت گریبان از لب سائل چرا

شعر کوتاه درباره احسان

 چه احسان داشت یارب جوهر شمشیر بیدادش

که در هر قطره خون سجده شکریست بسمل را

شعر احسان عبد القدوس

 نیست سرو از بی بری ممنون احسان بهار

بار منت خم نسازد گردن آزاده را

شعر احسان عبد القدوس عن الحب

 اگر مهر قناعت بازگیرد پرتو احسان

چو شبنم آبروی ما که برمیدارد از درها

قصائد شعر احسان عبد القدوس

 چون سایه پایمال خس و خار بهتر است

آن سرکه نیست گرم ز احسان آفتاب

شعر احسان افشاری

 بسکه مردم دامن احسان زهم وا چیده اند

(بیدل) از خست کسی را سایه دیوار نیست

شعر در مورد احسان

گلچین زیباترین شعر در مورد اختیار

شعر در مورد اختیار

شعر در مورد اختیار و آزادی ,شعر درباره اختیار و آزادی,شعر درمورد اختیار و ازادی,شعر درباره ی اختیار و آزادی,شعری در مورد اختیار و آزادی,شعر درمورد اختیار آزادی,شعر در مورد اختیار,شعر در مورد اختیار و جبر,شعر در مورد اختیار آزادی,شعر در مورد اختیار وازادی,شعر در مورد اختیار انسان,شعر در مورد اختیار و آزادگی,شعری در مورد اختیار,شعر مولوی در مورد اختیار,شعری در مورد جبر و اختیار,شعر مولانا در مورد جبر و اختیار,شعر درباره اختیار آزادی,شعر درباره اختیار وازادی,شعری درباره ی اختیار و آزادی,شعر اختیار و آزادی,شعر درباره اختیار و آزادی,شعر دربارهی اختیار و آزادی,شعر در مورد اختیار و آزادی,شعر درمورد اختیار و ازادی,شعر اختیار آزادی,شعری در مورد اختیار و آزادی,شعری درباره ی اختیار و آزادی,شعر در رابطه با اختیار و آزادی,شعر اختیار است اختیار است اختیار,شعر اختیار است اختیار,شعر اختیار,شعر اختیار مولانا,شعر اختیار و آزادگی,شعر اختیار وازادی,شعر اختیار ازادگی,شعر اختیارآزادی,شعر اختیار الصدیق,شعر اختیار الاصدقاء,شعر اختیار مولوی,شعر در مورد اختیار و آزادگی,شعر درباره ی اختیار وازادی,شعر درمورد اختیار وازادی,شعر درباره اختیار وازادی,شعر عن اختیار الصدیق,شعر فی اختیار الصدیق,بیت شعر عن اختیار الصدیق,شعر عن الصداقه وحسن اختیار الصدیق,شعر عن حسن اختیار الصدیق,ابیات شعر عن اختیار الصدیق,شعر الامام علی عن اختیار الصدیق,شعر عن اختیار الاصدقاء,ابیات شعر عن اختیار الاصدقاء

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اختیار برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

ای عراقی، تو اختیار مکن

کانکه به بود اختیار بود

شعر در مورد اختیار و آزادی

گویند عشق چیست بگو ترک اختیار

هر کو ز اختیار نرست اختیار نیست

شعر درباره اختیار و آزادی

زنهار اختیار مکن بهر منزلی

کانجا به دست هیچ کسی اختیار نیست

شعر درمورد اختیار و ازادی

وقتی من اختیار دلی داشتم به دست

عشق آمد و ز دست ببرد اختیار ها

شعر درباره ی اختیار و آزادی

ما بغیر از یار اول کس نمیگیریم یار

اختیار اولین یارست و کردیم اختیار

شعری در مورد اختیار و آزادی

بی اختیار چند کند گریه دیده ای؟

چندی به اختیار بخواهم گریستن

شعر درمورد اختیار آزادی

او گر به اختیار دل ما رود دمی

گردد دل شکسته ما به اختیار ازو

شعر در مورد اختیار

هر که او اختیار خود بگذاشت

رفت بی اختیار در پرده

شعر در مورد اختیار و جبر

چو اختیار دلت عشق روی دلداریست

ضرورتست که جورش به اختیار کشی

شعر در مورد اختیار آزادی

تو جز تواضع و جز طاعت اختیار مکن

به دستت ار دوسه روز اختیار خواهد ماند

شعر در مورد اختیار وازادی

گفتم: این اختیار نیست مرا

چون که در اختیار خود بودم

شعر در مورد اختیار انسان

چگونه شاد شود اندرون غمگینم

به اختیار که از اختیار بیرون است

شعر در مورد اختیار و آزادگی

سیر سپهر و دور قمر را چه اختیار

در گردشند بر حسب اختیار دوست

شعری در مورد اختیار

بر تو مرا اختیار نیست که شرط است

کانکه تو را دارد اختیار ندارد

شعر مولوی در مورد اختیار

چون زلف لیلی از دو جهان کردم اختیار

مجنونم ار ز دست دهم اختیار خویش

شعری در مورد جبر و اختیار

اختیار از دست بیرون رفته ئی

بیخودی بی اختیار افتاده ئی

شعر مولانا در مورد جبر و اختیار

اسیر گریه بی اختیار خویشتنم

فغان که در کف من اختیار باید و نیست

شعر درباره اختیار آزادی

گر بدست عشق نسپاری عنان اختیار

خاطرت از گریه بی اختیار آسوده است

شعر درباره اختیار وازادی

نه اختیار منست این معاملت لیکن

رضای دوست مقدم بر اختیار منست

شعری درباره ی اختیار و آزادی

شیوه عشق اختیار اهل ادب نیست

بل چو قضا آید اختیار نماند

شعر اختیار و آزادی

دولتت را فال نیک این بس که اندر شاعری

اختیار عالمی کردت ازینسان اختیار

شعر درباره اختیار و آزادی

به اختیار گرو برد چشم یار از من

که دور از او ببرد گریه اختیار از من

شعر دربارهی اختیار و آزادی

با اختیار حق چه بود اختیار ما؟

با نور آفتاب چه باشد شرار ما؟

شعر در مورد اختیار و آزادی

رسول گفت که با خواب، مرگ هم پدرست

به اختیار مکن مرگ اختیار مخسب

شعر درمورد اختیار و ازادی

چون بود در لغزش مستانه ما را اختیار؟

سیر ما از گردش بی اختیار چشم توست

شعر اختیار آزادی

تمیز نیک و بد نقش، کار آینه نیست

ز اختیار برون رفتن اختیار دل است

شعری در مورد اختیار و آزادی

صائب به نیم گردش چشم آن ستیزه جو

بی اختیار اگر کندت اختیار ازوست

شعری درباره ی اختیار و آزادی

چون ماهی ضعیف که افتد در آب تند

در اختیار خویش مرا اختیار نیست

شعر در رابطه با اختیار و آزادی

خوش وقت رهروی که درین باغ چون نسیم

بی اختیار آمد و بی اختیار رفت

شعر اختیار است اختیار

از نبض اختیار، بلا موج می زند

تسلیم هر که شد نکند اختیار بحث

شعر اختیار

ز اختیار، فضولی است گفتگو کردن

به عالمی که بود صاحب اختیار یکی

شعر اختیار مولانا

تا نگردیده است دست از رعشه ات بی اختیار

دست بردار از عنان اختیار زندگی

شعر اختیار و آزادگی

دولت بود به پای تو مردن به اختیار

اما نیازمند ترا اختیار کو؟

شعر اختیار وازادی

ز باده توبه در ایام نوبهار مکن

به اختیار، پشیمانی اختیار مکن

شعر اختیار ازادگی

چو جان ز جسم تو بی اختیار خواهد رفت

به اختیار چو پروانه جانفشانی کن

شعر اختیارآزادی

به اختیار درین انجمن نیامده ام

که نقش چون ننشیند به اختیار روم

شعر اختیار الصدیق

ز اختیار مزن دم درین جهان صائب

که من ز راه ادب صاحب اختیار شدم

شعر اختیار الاصدقاء

جدا ز جسم چو بی اختیار خواهی شد

به اختیار نگردی چرا جدا ای دل

شعر اختیار مولوی

دل به آن زلف چلیپا می کشد بی اختیار

رشته مجنون به سودامی کشد بی اختیار

شعر در مورد اختیار و آزادگی

فرشته بندگیش را به اختیار کند

پری رخی که ز کف برده اختیار مرا

شعر درباره ی اختیار وازادی

من گرفتم جز تو دلداری نمودم اختیار

چون نمایم با دل بی اختیار خویشتن

شعر درمورد اختیار وازادی

امشب به بزم خنده بی اختیار تو

افزون نمود گریه بی اختیار من

شعر درباره اختیار وازادی

حسرت مبر ز گریه بی اختیار ما

اکنون که اختیار دل از ما گرفته ای

شعر در مورد اختیار و آزادی

چرخم گر اختیار کند از جهان رواست

زیرا که من ترا به جهان کردم اختیار

شعر درباره اختیار و آزادی

گرچه یکسر اختیار کارها با رای تست

در ولای شاه و در بخشش نداری اختیار

شعر درمورد اختیار و ازادی

اختیار هر چه خواهی هست در فرمان او

غیر بخشیدن که در بخشش ندارد اختیار

شعر درباره ی اختیار و آزادی

گفتم که اختیار کنم جز تو دلبری

گفتا که عاشقی نکند کس به اختیار

شعری در مورد اختیار و آزادی

عاقل به اختیار نخواهد هلاک خویش

پیش از هلاک من ز کفم رفت اختیار

شعر درمورد اختیار آزادی

سیلت چو دررباید دانی که در رهش

هست اختیار خلق ولیک اختیار نیست

شعر در مورد اختیار

هر که را اختیار کردش عشق

مست و بی اختیار خواهد بود

شعر در مورد اختیار و جبر

جان بشر به ناحق دعویش اختیار است

بی اختیار گردد در فر اختیارم

شعر در مورد اختیار آزادی

می درده و اختیار ما بستان

کز مجلس اختیار می آیی

شعر در مورد اختیار وازادی

ای جان چون فرشته از نور حق سرشته

هم ز اختیار رسته نک اختیار گشتی

شعر در مورد اختیار انسان

نبود اختیار علی سیم و زر

که دین بود و علم و اختیار علی

شعر در مورد اختیار و آزادگی

اگر ز کوی تو رفتیم اختیار نبود

فغان و ناله بی اختیار شد باعث

شعری در مورد اختیار

گفتی: برو، هلالی و صبر اختیار کن

وه! چون کنم؟ که نیست بدست اختیار من

شعر مولوی در مورد اختیار

کلی اختیار تو خسرو

چون به دست قضاست، چتوان کرد؟

شعری در مورد جبر و اختیار

سر بر نداشتیم زتسلیم عاجزی

زانو شکست آئینه اختیار ما

شعر مولانا در مورد جبر و اختیار

اینکه مختار فعل نیک و بدیم

(بیدل) آئین اختیار نبود

شعر درباره اختیار آزادی

گر کمال اختیار خواهم کرد

نیستی آشکار خواهم کرد

شعر درباره اختیار وازادی

اختیار گوشه خاموشیم بیهوده نیست

قدردان معنیم ربط سخن میپرورم

شعری درباره ی اختیار و آزادی

حلقه در اختیار ما را

چندان بزدی که درشکستی

شعر اختیار و آزادی

من عشق تو اختیار کردم

شاید که مرا درم نباشد

شعر درباره اختیار و آزادی

نیست در فرمان بدگویان زبان

اختیار نیش با زنبور نیست

شعر دربارهی اختیار و آزادی

مزدها بردند صائب کارپردازان

وتو ازتن آسانی نکردی اختیار کارحیف

شعر در مورد اختیار و آزادی

چو از ناخن تیر نگشود کار

نمودند رمح آوری اختیار

شعر درمورد اختیار و ازادی

پیش شمع رخش چو پروانه

سوختن اختیار باید کرد

شعر اختیار آزادی

محکوم یک اختیار باشید

گر عاشق و اهل اعتبارید

شعری در مورد اختیار و آزادی

نکرد این اختیار از خلق عالم

جز ابدالی حکیمی بختیاری

شعری درباره ی اختیار و آزادی

ساعت سعد اختیار کنم

به سر خویش در کشم چادر

شعر در مورد اختیار

گلچین زیباترین شعر در مورد اخلاص

شعر در مورد اخلاص

شعر در مورد اخلاص ,شعر در مورد اخلاص و تقوا,شعر کوتاه در مورد اخلاص,شعر درباره اخلاص,شعر درباره اخلاص و تقوا,شعری در مورد اخلاص,شعر کودکانه در مورد اخلاص,شعر در مورد اخلاص در عمل,یک شعر در مورد اخلاص,شعر در مورد سوره اخلاص,شعر کوتاه درباره اخلاص,شعر درباره ی اخلاص,شعری درباره اخلاص,شعر در مورد اخلاص در کار,شعر کودکانه درباره اخلاص,شعر درباره سوره اخلاص,شعر حافظ در مورد اخلاص,شعر در مورد سوره حمد,شعر در مورد سوره توحید,شعر در مورد سوره فلق,شعری در مورد سوره توحید,شعر کودکانه در مورد سوره فلق,شعر کودکانه در مورد سوره توحید,شعر کودکانه در مورد سوره حمد

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد اخلاص برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

آخر ای فاتحه صبح به اخلاص بدم

که خلاص از شب هجران نبود بی اخلاص

شعر در مورد اخلاص

آه ازین صومعه داران تهی از اخلاص

کز حسد رهزن اخلاص مریدان همند

شعر در مورد اخلاص و تقوا

تا ز اخلاص و ریا بیرون شدم

جان اخلاص و ریا اقبال عشق

شعر کوتاه در مورد اخلاص

به گناهی ز مخلصان مازار

کاهل اخلاص خود گنه نکنند

شعر درباره اخلاص

گنج اخلاص داشت خاقانی

زان گهر ریز آن جناب کند

شعر درباره اخلاص و تقوا

همه عالم گرفت ننگ نفاق

نام اخلاص ناب نشنیدم

شعری در مورد اخلاص

هست اخلاص بیخ ایمانم

شاخ ایمانست خوف دیانم

شعر کودکانه در مورد اخلاص

گر چهل صبح از سر اخلاص

مخلصی گرد عاشقان گردد

شعر در مورد اخلاص در عمل

خرم آنکس که از سر اخلاص

بنده حضرت چنان باشد

یک شعر در مورد اخلاص

ور تو از اخلاص خواهی تا چو زر خالص شوی

دیده اخلاص را چون طوق بر زنار زن

شعر در مورد سوره اخلاص

گلزار وفا ز خار من می روید

اخلاص ز رهگذار من می روید

شعر کوتاه درباره اخلاص

یک صبح به اخلاص بیا بر در ما

گر کار تو بر نیامد آنگه گله کن

شعر درباره ی اخلاص

خود که جوید ز کمند سر زلف تو خلاص؟

که به اخلاص رود گردن نحجیر درو

شعری درباره اخلاص

صدق و اخلاص و صفا باقی نماند

«آن قدح بشکست و آن ساقی نماند»

شعر در مورد اخلاص در کار

قوت از جمعیت دین مبین

دین همه عزم است و اخلاص و یقین

شعر کودکانه درباره اخلاص

به یک بد خدمتی عاصی مدانم

که در اخلاص دارم حظ موفور

شعر درباره سوره اخلاص

نشد روشن صفای سینه اخلاص کیشانت

که دریای بهم جوشیدن دلها چه کف دارد

شعر حافظ در مورد اخلاص

اخلاص باظهار مکدر مپسندید

چون شکر زدل زد بزبان شد گله آمیز

شعر در مورد سوره حمد

تا دیده ات ز پرتو اخلاص روشن است

انوار حق ز چشم تو پنهان نمی شود

شعر در مورد سوره توحید

کشتی اخلاص ما نداشت شراعی

ور نه بدریا نه موج بود و نه طوفان

شعر در مورد سوره توحید

بغیر از درگه اخلاص، بر هر درگهی خاکی

بغیر از کوچه توفیق، در هر کو بجولانی

شعر در مورد سوره فلق

تو، همی اخلاص را خوانی جنون

چون توانی چاره کرد این درد، چون

شعری در مورد سوره توحید

بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم

وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت

شعر کودکانه در مورد سوره فلق

مراد بخشا در تو گریزم از اخلاص

کزین خراس خسیسان دهی خلاص مرا

شعر کودکانه در مورد سوره توحید

دارم اخلاص و یقیم کام پرستی نکنم

کان دو شیرند که سگبان شدنم نگذارند

شعر کودکانه در مورد سوره حمد

ز بهر مطبخ تسلیم هیمه تخت چیپالش

برای مرکب اخلاص نعل از تاج خاقانش

شعر در مورد اخلاص

مدت سی سال هست کز سر اخلاص

زنده چنین داشتم وفای صفاهان

شعر در مورد اخلاص و تقوا

باد از مدد عدل تو پیوند حیاتت

کز عدل قبول آور اخلاص دعائی

شعر کوتاه در مورد اخلاص

در رفتن و بازآمدن رایت منصور

بس فاتحه خواندیم و به اخلاص دمیدیم

شعر درباره اخلاص

بهترین صورتی اندیشه اخلاص تو بود

زان تصور که خرد در دل دانا آورد

شعر درباره اخلاص و تقوا

به اخلاص پیران و صدق جوانان

که این نوجوان را به پیری رسانی

شعری در مورد اخلاص

لایق ضرب محبت نبود هر قلبی

که ز اخلاص حکایت نکند سیمایش

شعر کودکانه در مورد اخلاص

گفت اخلاص تو می دانم ان شائالله

که نیابی بجز از دولت دو جهانی را

شعر در مورد اخلاص در عمل

گفتمش یا نبی الله به یقین می دانی

که چه اخلاص بود نیت سلمانی را

یک شعر در مورد اخلاص

رای عالیت را مگر نشدست

صدق و اخلاص من رهی معلوم

شعر در مورد سوره اخلاص

بر بساط عاشقی از روی اخلاص و یقین

چون ببازی جان و تن مقصود آنگه حاصلست

شعر کوتاه درباره اخلاص

تیغ هجران از کف اخلاص بر حکم یقین

در گذار مهره اصل بنی آدم زنیم

شعر کوتاه درباره اخلاص

گر نخواهد خواست از اخلاص عذر عشق زلف

کسی مسلم باشدش جولان میدان عذار

شعر درباره ی اخلاص

زخمه اخلاص اندر صدر جان

بر نوای لا الا خواهم زدن

شعری درباره اخلاص

گر بود اخلاص شرط سجده، از زهاد خشک

شیشه را در گوشه محراب دیدن خوشترست

شعر در مورد اخلاص در کار

بر لب هر که بود مهر خموشی جاوید

بوسه زن از سر اخلاص، که پیمانه اوست

شعر کودکانه درباره اخلاص

چه قدر گوش به حرف غرض آلود کند؟

بی نیازی که ز اخلاص دعا نشنیده است

شعر کودکانه درباره اخلاص

روی زمین ز سجده اخلاص ساده است

طاعات خلق بیشتر از روی عادت است

شعر درباره سوره اخلاص

زان ز عیب و هنر خویش نگشتم آگاه

که به اخلاص در آینه داری نزدم

شعر حافظ در مورد اخلاص

از سر اخلاص صائب با رضای حق بساز

جنگ دارد بنده بودن با رضای خویشتن

شعر در مورد سوره حمد

می گشتمش چو کعبه به اخلاص گردسر

می یافتم اگر دل بی کینه بر زمین

شعر در مورد سوره توحید

از بهر خدمت تو فلکها چو بندگان

ز اخلاص بسته اند کمر بر میان همه

شعر در مورد سوره فلق

جان نثارت کرد و از اخلاص می کردی نثار

صائب مسکین اگر صد جان دیگر داشتی

شعری در مورد سوره توحید

می شود سنگ نشان کعبه مقصودش را

گر به اخلاص کند خدمت بت برهمنی

شعر کودکانه در مورد سوره فلق

بگو که فاتحه باب صبح خیزان را

سپیده دم بدمد حرزی از سر اخلاص

شعر کودکانه در مورد سوره توحید

نیست جز اخلاص مر درد قطیعت را دوا

نیست جز تسلیم مر تیر بلیت را مجن

شعر کودکانه در مورد سوره حمد

رخصت بده که از سر اخلاص تا به حشر

بر گرد روضه تو بگردد به اعتذار

شعر در مورد اخلاص

می نواز از سر انعام دعاگویان را

که دعاهای به اخلاص اثرها دارد

شعر در مورد اخلاص و تقوا

به مهر غیر در اخلاص من خلل کردی

ببین کرا به که در دوستی بدل کردی

شعر کوتاه در مورد اخلاص

گرفته ماری از اخلاص نرگسی به دهن

ز بس ملاحظه او را مگس پران ز قفا

شعر درباره اخلاص

چه خوش باشد سری در پای یاری

به اخلاص و ارادت جان سپاران

شعر درباره اخلاص و تقوا

طاعت آن نیست که بر خاک نهی پیشانی

صدق پیش آر که اخلاص به پیشانی نیست

شعری در مورد اخلاص

میان طاعت و اخلاص و بندگی بستن

چه پیش خلق به خدمت، چه پیش بت زنار

شعر کودکانه در مورد اخلاص

وانگه که به اخلاص و درون صافی

او را باشی بدان که او نیز تراست

شعر در مورد اخلاص در عمل

گفت تا کی در هوس گردی اسیر

آب و تاب از سوره ی اخلاص گیر

یک شعر در مورد اخلاص

اندر اخلاص عمل فرد فرید

پادشاهی با مقام بایزید

شعر در مورد سوره اخلاص

صدق و اخلاص از نگاهش آشکار

دین و دولت از وجودش استوار

شعر کوتاه درباره اخلاص

شربتی دادش از حقیقت عشق

جمله اخلاص ها از او برمید

شعر درباره ی اخلاص

ای تو چو خورشید و شه خاص من

کفر من و توبه و اخلاص من

شعری درباره اخلاص

اگر ره بایدت در خلوت خاص

بپرس اول ره حمام اخلاص

شعر در مورد اخلاص در کار

صبح صادق از سر اخلاص بر رویش دمید

هر دعایی را که از حق مستجاب آورده بود

شعر کودکانه درباره اخلاص

خسرو این سکه گفتار که در مدح تو زد

غرض اخلاص تو بودست نه سیم و نه زری

شعر درباره سوره اخلاص

اخلاص و صدق و منقبه داریم و خود نداشت

غدر و نفاق و منقصه تا خاندان ماست

شعر حافظ در مورد اخلاص

عالم الاسرار آگاه است کز اخلاص جان

بوده اند اندر دعایت مرد و زن بیگاه و گاه

شعر در مورد سوره حمد

نبینی طبع را طبعی چو کرد انصاف رخ پنهان

نیابی دیو را دیوی چو کرد اخلاص رخ پیدا

شعر در مورد سوره توحید

هر که را اخلاص کردم در ضمیر خویش باز

زو لگد خوردم بمالش چون ادیم اندر عدن

شعر در مورد اخلاص

گلچین زیباترین شعر در مورد زکات

شعر در مورد زکات

شعر در مورد زکات ،شعری در مورد زکات،شعر درباره زکات،شعری درباره زکات،شعر درباره زکات علم،شعر زکات،شعر زکات زندگی،شعر در مورد زکات،شعر درباره زکات،شعر برای زکات،شعر در باره زکات عشق،شعری در مورد زکات،شعر درباره زکات علم،شعری درباره زکات،شعر در وصف زکات،شعر زکات از سعدی،شعر زکات از حافظ،شعر زکات از مولوی،شعر زکات از مولانا،شعر زکات از مثنوی

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زکات برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

شیخ، فتوای زکاتِ ماهــرویان داده ست

بابت سُــرخیِ لب، شـرط اَدا بنهاده ست

شعر در مورد زکات

گر زکاتِ فطرتِ ما نغمه های عشق بود

با حسابِ صافِ من، طالع وَ اقبال َ ت خوش است

شعری در مورد زکات

زکات روی زیبـــــــا را نمی بخـــــــشد لبان سرخ

ولی شیرینی سیب اش، به حوا می کـــشد مـــهرش

شعر درباره زکات

مجتهد از گندم و جو گفت و من پرسیدمش

ای فقیه مجتهد خمس و زکات عشق چیست؟

شعری درباره زکات

با خوبرویان گفته ام سیمای زیبا نعمت است

گاهی زکات خوبرویی ، بوسه از لب دادن است

شعر درباره زکات علم

بسته شد تقویم روزه با زکات فطریه

عید آن باشد که کس را دل نخارد بخت تار

شعر زکات

خمس می دهم،زکات می دهم؛مالیات چیست ؟

آب می خورم حساب می دهم کربلات چیست ؟

شعر زکات زندگی

مباش غافل از یاد من

بده آنچه را باید از زکات

شعر در مورد زکات

زکات داشتنت رو من که ادا میکنم

بعد رسیدن به تو شکر خدا میکنم

شعر درباره زکات

تمام عمر منتظر ، بوده دلم برای تو

زکات عشق ،عمر دل ، بی غم وناز داده ام

شعر برای زکات

چون بدیدی هر زمان ما را ،شدی تو عیب جوی

ما به هر وقت دیدیم تو را دادیم زکات عشق تو

شعر در باره زکات عشق

طاعت حق در نماز است و دعا

روزه و حج و زکات، رزق حلال

شعری در مورد زکات

من تمام عشق را مال خودم کردم

و می دانم که هر چیزی زکاتی دارد

شعر درباره زکات علم

ای کاش همان لحظه که دل دید تورا

هستی خودش به تو نمی داد زکات

شعری درباره زکات

حـالا هـر روز من ، اذان می گـویـم، بام ِ کلـیسا!

نـذری می دهـم ! زکـات و انــفـاق ! یهود السته !

شعر در وصف زکات

مِن مِن نکن . . . بگو عاشقی که چشم

اشکش را زکات و انفاق می کند

شعر زکات از سعدی

خدا هم میداند که زکات خوابیده است

خسیسی را باردار ندارم را زائیده است…!

شعر زکات از حافظ

آب باشد ،زنده را مام ِحیات

هردمی باید از بهرش زکات

شعر زکات از مولوی

در زکات مالشان خیلی دقیق

بهر هم مثل برادر ،چون رفیق

شعر زکات از مولانا

من این را مطمئن هستم که دارم بهر ِ بخشیدن

تو هم باید بپردازی زکات ِ هرچه را داری

شعر زکات از مثنوی

در اصول و در فروع و در نماز و در زکــــــات

راویِ مشتاقِ شیعه ، در تمامِ معضلـــــــــــات

شعر در مورد زکات

نا عادلانه نیست

خمس و زکات تو !!!!

شعری در مورد زکات

میان فریادهای گلدسته های بلند

میان رکوع های بی زکات

شعر درباره زکات

صدقه رفتن دل و جان ، تا که از غم ها رها شی

چه زکاتِ صادقانه ، نکنه از من جداشـــــــــی

شعری درباره زکات

شعر یعنی خـُمس ،زکات و مالیات

ای بسا مـحتاج و یک نان ِ جـُوین

شعر درباره زکات علم

من زکات مستی خود بوده ام

رمز حلاج است این ، تکفیر شد

شعر زکات

لذّتِ هر دانشی نشرش بـــــود

زکاتِ هر گنجی را بذلش بـــود

شعر زکات زندگی

ای نزولت همه تفسیر و عروجت آیات

صدقات است نگاه تو و اندیشه زکات

شعر در مورد زکات

شد خلقت مصطفی(ص) ، نزول برکات

ساقی دو سه ساغربده ما را به زکات

شعر درباره زکات

اصل یوءتونَ زکات است و یُقیمونَ صلات

دل سر انگشت وفا گشت و سر انگشتر عشق

شعر برای زکات

به یقین زکات فطرت نغمه و ندای عشق است

چو حسابِ عشق صاف است نشود نیاز اموال

شعر در باره زکات عشق

تو بر زکات ات جار زن

در کاسه ام مقدار زن

شعری در مورد زکات

رزق دل را قوت غالب آتش چشمان توست

من زکات فطر خود را بر که ارزانی کنم؟

شعر درباره زکات علم

زکات علم تو حق داده این مقام رفیع

دبیر اعظم افلاکیان و ماحی شد

شعری درباره زکات

تا خواهشِ نگاهم افتد به چشمِ مستش

بخشد زکاتِ آنرا به رسمِ نیکوکــــاری

شعر در وصف زکات

زکات گریه تماشاست

ما بی نگاه ،هنوز همگریه مانده ایم

شعر زکات از سعدی

تا که بردارم، اَز گردن او حق زکات

بوسۀ بیشتر از حدّ نصابش کردم

شعر زکات از حافظ

نمازو روزه و خمس و زکات و مال مردم را

به نـا حقّ غَـرقِ دراصل رباء دینار مردم را

شعر زکات از مولوی

خوشی طلب کنی از دهر، ساده دل مردا

که از زکات ستانان زکات خواست عطا

شعر زکات از مولانا

تو گر بها دهی آن داده را زکات شمار

بده زکات بدان کس که گنج اسرار

شعر زکات از مثنوی

وآنچ دادی هرچه داری در زکات

چون زکات پاک بازان رختهات

شعر در مورد زکات

برات عاشق نو کن رسید روز برات

زکات لعل ادا کن رسید وقت زکات

شعری در مورد زکات

بر خاک درت زکات دربان

گنج زر شایگان ببینم

شعر درباره زکات

از زکات جرعه دریاکشان

مفلسان گنج روان درخواستند

شعری درباره زکات

آخر به زکات تندرستی

فریاد دل شکستگان رس

شعر درباره زکات علم

حبذا آنکه از زکات لبت

عاشقان تو را نصابی بود

شعر زکات

از پی جان آن سر سادات

اشتر بارکش بداده زکات

شعر زکات زندگی

رکن دیگر زکات مال بود

بر نصاب گذشت سال بود

شعر در مورد زکات

وانگه که ز لب شکر گشایی

صد خوزستان زکات خواهت

شعر درباره زکات

هرکه باشد مانع عشر زکات

وآنکه غافل وار بگذرد صلات

شعر برای زکات

یاقوت زکات دوست ما راست

درویش خورد زر غنی را

شعر در باره زکات عشق

آفتابا زکات نور تو است

آنچ این آفتاب کرد ابلاغ

شعری در مورد زکات

خداوندا زکات شهریاری

ز من مگذر شتاب ار مهر داری

شعر درباره زکات علم

لیک فقیرم توز یاقوت خویش

وقت زکاتست مرا ده زکات

شعری درباره زکات

گفت شیخا زکات دندان را

رد مکن نزل مستمندان را

شعر در وصف زکات

مالی اگر رسد برات از دل خوش بده زکات

در دو سرا دهنده را اجر زکات میرسد

شعر زکات از سعدی

ساقی، به زکات می پرستان

از من به دو جرعه غم فروشوی

شعر زکات از حافظ

نیک درویشم و در حسن زکاتی هم همست

بده، ای محتشم حسن، به درویش زکات

شعر زکات از مولوی

در غنایی خواهد افتاد از کفش گیتی چنانک

بر مساکین طرح باید کرد اموال زکات

شعر زکات از مولانا

در دولت او عامل اموال زکات

صد باره جهان بگشت و درویش نیافت

شعر زکات از مثنوی

تا در لبش خزینه همه لعل و گوهر است

درویش را زکات ز مالش کجا رسد

شعر در مورد زکات

جمله رسل بر درش مفلس طالب زکات

او شده تاج رسل تاجر صاحب نصاب

شعری در مورد زکات

زکات دست تو توفیر سوره الانفال

سفیر جان تو عنوان سوره الاحزاب

شعر درباره زکات

زکات لعل لبت را بسی طلبکارند

میان این همه خواهندگان به من چه رسد

شعری درباره زکات

توانگرانرا وقفست و نذر و مهمانی

زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی

شعر درباره زکات علم

بارها در طبعم آمد کان چو گوهر شعرها

از زکات شعر گیرم تا مگر یابم نجات

شعر زکات

باز گفتم کابلهی باشد که در دیوان شرع

چون مجرد باشد از زر نیست بر گوهر زکات

شعر زکات زندگی

گویی زکات خواه نصاب جمال تست

هر محتشم که هست توانگر بمال حسن

شعر در مورد زکات

ای که دستت نمی دهد صدقات

سخن خوش بود به جای زکات

شعر درباره زکات

در روزه و در زکات و در حج

اسرار بسی بود نهفته

شعر برای زکات

لعل سیرابش زکات بوسه بیرون می کند

کیست تا آرد به یادش صائب گمنام را؟

شعر در مورد زکات

گلچین زیباترین شعر در مورد زمین

شعر در مورد زمین

شعر در مورد زمین پاک ،شعر درباره زمین پاک،شعر کودکانه در مورد زمین پاک،شعر در مورد روز زمین پاک،شعر کودکانه درباره زمین پاک،شعر در مورد زمین،شعر در مورد زمین لرزه،شعر در مورد زمین شناسی،شعر در مورد زمین گرد است،شعر در مورد زمین خوردن،شعر در مورد زمین خواری،شعر در مورد ایران زمین،شعر در مورد کره زمین،شعر در مورد آسمان و زمین،شعر درباره زمین لرزه،شعر درباره زمین شناسی،شعری درباره زمین شناسی،شعر درباره زمین خوردن،شعر در مورد ایران زمین،شعر در مورد ایران زمین از فردوسی،شعر درباره ایران زمین،شعری کوتاه درباره ایران زمین،شعر درباره کره زمین،شعر کودکانه در مورد کره زمین،شعر در مورد کره ی زمین،شعری درباره کره زمین،شعر زمین شاملو،شعر زمین شاملو،شعر زمین احمد شاملو،شعر من بهارم تو زمین شاملو،شعر زمین از شاملو،شعر زمین و انسان شاملو،شعر من باهارم تو زمین شاملو،شعر زمین،شعر زمین احسان طبری،شعر زمین پاک،شعر زمینه محرم،شعر زمین شناسی،شعر زمینه شب عاشورا،شعر زمین جای قشنگی نیست،شعر زمین گرد است،شعر درباره زمین پاک،شعر روز زمین پاک،شعر برای زمین پاک،شعر در مورد زمین پاک،شعر کودکانه زمین پاک،شعر آسمان آبی زمین پاک،شعر درباره ی زمین پاک،شعر روز جهانی زمین پاک،شعر کودکانه روز زمین پاک،شعر زمینه شب دوم محرم،شعر زمینه شب اول محرم،شعر زمینه شب پنجم محرم،شعر زمینه شب سوم محرم،شعر و سبک زمینه محرم،شعر زمینه ده شب محرم،شعر زمینه شب هفتم محرم،شعر در مورد زمین شناسی،شعر طنز زمین شناسی،شعر درباره زمین شناسی،شعر عاشقانه زمین شناسی،شعری درباره زمین شناسی،شعر درباره ی زمین شناسی،شعر شور شب عاشورا،شعر زمینه شب تاسوعا،اشعار زمینه شب عاشورا،شعر زمینه روز عاشورا،شعر شور روز عاشورا،اشعار زمینه شب تاسوعا،متن شعر شور شب عاشورا

در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زمین برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید

اینجا زمین است

در هر کجایش

غم در کمین است

بی ما وجودش نازنین است

شعر در مورد زمین پاک

و زمین ِ به سخن درآمده با او چنین می گفت

ـ به تو نان دادم من، و علف به گوسفندان و به گاوان ِ تو، و برگ های ِ

شعر درباره زمین پاک

زمین گرده میگرده

یه جاش گرمه یا جا سرده

پر از آدم خوبه

یکی زن یکی مرده

بگردیم تا بگرده

یه جا شهر و خیابون

یه جا کوه و بیابان

یه جا شب و یه جا روزه

یه جا رود خروشان

زمین شاده و خندان

زمین رنگو وارنگه

پر از شیر و پلنگه

یه جاش جنگل یا که دریاست

یه جاش خاکه یه جا سنگه

زمین خیلی قشنگه

شعر کودکانه در مورد زمین پاک

ما پیش خورشید

بر باد دادیم

تاج سرش را

آلوده کردیم

ما پیکرش را

شعر در مورد روز زمین پاک

پس زمین گفت: ــ به هر گونه صدا من با تو به سخن درآمدم: با نسیم و

باد، و با جوشیدن ِ چشمه ها از سنگ، و با ریزش ِ آب شاران; و با

شعر کودکانه درباره زمین پاک

ما نام خود

انسان نهادیم

هر چند ما سرمایه های این زمین را

بر باد دادیم

شعر در مورد زمین

انسان گفت: ــ می دانم می دانم، اما چه گونه می توانستم راز ِ پیام ِ تو را

دریابم؟پس زمین با او، با انسان، چنین گفت:

شعر در مورد زمین لرزه

آلوده کردیم

آب روانش

آنجا که می جوشید زیبا

از عمق جانش

کو آن هوای پاک و زیبا؟

کو آن طراوت های دنیا؟

کو آسمان آبی و پاک؟

کو رعدهای تند و بی باک؟

آری زمین از ما بری شد

در داستان ها چون پری شد

شعر در مورد زمین شناسی

می گفت زمین.) در کدامین بادیه چاهی کردی که به آبی گوارا

کامیاب ات نکردم؟ کجا به دستان ِ خشونت باری که انتظار ِ

شعر در مورد زمین گرد است

اینجا زمین است

مظلوم شهر آفرینش

آری همین است

شعر در مورد زمین خوردن

انسان درختان زمین را

سرمایه های نازنین را

از بهر هیزم، چوب، آتش

می برد و با دود آنها

آلوده می سازد هوای پاک دنیا

بدتر از آن هم می شکافت

او لایه ای مثل اوزون را

آری ره آورد تمدن

یک گوشه اش آلودگی های زمین شد

تا روز رستاخیز انسان

نامش کنار قاتل دنیا عجین شد

شعر در مورد زمین خواری

ناگاه بندهای زمین در فضا گسیخت

در لحظه ای شگرف زمین از زمان گریخت

شعر در مورد ایران زمین

مردی گران به جان زمین اوفتاده بود

نبضش به تنگنای دل خاک میتپید

شعر در مورد کره زمین

اما زمین که بیشتر از هر چه در جهان

شایسته ستایش و تکریم آدمی ست

شعر در مورد آسمان و زمین

نفرین به زمین کردم چون عشق مرا دزدید

صد آینه بشکستم چون به گریه ام خندید

شعر درباره زمین لرزه

دیوانه ترین بودم گر همنفسم بودی

یک عمر زمین بودم تو تاج سرم بودی

شعر درباره زمین شناسی

خورشید سرد شود وبرکت از زمین ها رفت

و سبزه ها به صحراها خشکیدند

شعری درباره زمین شناسی

که زمین از چه زمان زیبا نیست

وزمین آینه چشم شماست

شعر درباره زمین خوردن

اینجا زمین من است!

این قطعه از زمین،

اینجا که حصارش کشیده ام.

شعر در مورد ایران زمین

بین آسمان وزمین معلق ومستآصل

وهمان لحظه که ازوحشت برخورد بازمین

شعر در مورد ایران زمین از فردوسی

زمین به این بزرگی

چه قدر کوچک است

شعر درباره ایران زمین

دیشب از زمین بایر سخن به میان آمد

گفت: خودش حکم زمین بایر را دارد

شعری کوتاه درباره ایران زمین

طلوع مهتاب روی لباس سپید زمین

در شب عروسی با ستاره ها

شعر درباره کره زمین

این بودنصیب دلهای زمینی

همه به رسم زمین آزرده

شعر کودکانه در مورد کره زمین

چشم بر آستان دولت یار دوزیم که شبی

از انتظار فارغ شود روح زمین

شعر در مورد کره ی زمین

خط کشیدی رو اسم من ،غربت نشین شدم برات

می خواستی کوچیکت باشم ،منم زمین شدم برات

شعری درباره کره زمین

اینجا که همه ناله های مردم از حوس است

اینجا که همه آسمان زمین قفس است

شعر زمین شاملو

تو بگو من و دل کجا پر بکشیم در این زمین

آخر به کجا رویم آزاد در این کمین

شعر زمین شاملو

من به فکر آسمانم که نا گهان رعدی زند

جدا شود از این زمین من را با خود ببرد

شعر زمین احمد شاملو

نان و آبم را دهد محتاج این زمین نشم

رعد او را بدرم محتاج یک دانه گندم نشوم

شعر من بهارم تو زمین شاملو

من از گمراهی های این زمین خسته ام

نجاتم ده با این مردم گمراه من مرده ام

شعر زمین از شاملو

آسمان رعدی بزن جدا بشو از این زمین

نان و آبم را تو بده جدا بشو از این زمین

شعر زمین و انسان شاملو

زبانِ بسته زمین را نگاه کن وقتی

زمان من شده وقت زیان حیوانها

شعر من باهارم تو زمین شاملو

تو اگر خاموشی

من اگر خاموشم

گله ای نیست

تقدیر زمین همین است

که بیاییم و سکوت کنیم

و در سکوت برویم …

شعر زمین

بیا که پرتو عشقی دگر هویدا نیست

و دل برای خروشان شدن زمین گیر است

شعر زمین احسان طبری

ماه به خود پیچد از کار دیباور

توای شاه زمین و آب و خاکستر

شعر زمین پاک

اکنون زمین پاک است و پهناور

بیاور بر این پهنه مردمی دیگر

شعر زمینه محرم

آی آدمای رو زمین

هر گلی رو بو نکنید

موقع عاشق شدنم

به هر کسی رو نکنید

شعر زمین شناسی

امشب کلاغ ها در زمین می خوابند

تا از نسیم مهر آدمی سرود شادی سر دهند

شعر زمینه شب عاشورا

آی آدمای رو زمین

به هرکسی عاشق نگید

شاه کلید قفل دل و

به دست هر کسی ندید

شعر زمین جای قشنگی نیست

امشب خورشید از زمین به آسمان می تابد

شیر مردان در بستر شهادت آرام میخوابد

شعر زمین گرد است

لعنت به این زمین، نفس ِعشق را گرفت

این جاذبه – که قلب مرا از شما گرفت

شعر درباره زمین پاک

زُل زد دلم به بخت بدش در زمین گیج!

وقتی که در گناهْ پدر را خدا گرفت …

شعر روز زمین پاک

زلزله خیز است زمین ادب

یک صدم ریشتر ناباوری

شعر برای زمین پاک

خداوندا صبوری ها تمام اند

جواب ده تو فریاد نهان را

هراسانم اگر آتش بگیرم

بسوزانم زمین و آسمان را

شعر در مورد زمین پاک

لرزید دست و پای زمین از هجوم درد

حتی زمین به حرمت او بی صدا شکست

شعر کودکانه زمین پاک

ابر که باران تراوت می بارید

اکنون سنگ میزند از زمین چه دیده است

شعر آسمان آبی زمین پاک

زمین که که ماوای امن مهربانی بود

چرا اینچنین در خون کشیده شده است

شعر درباره ی زمین پاک

آی آدمای رو زمین

مریم و یاس چیدنی نیست

این رو همیشه بدونید

مرگ گلا دیدنی نیست

شعر روز جهانی زمین پاک

پای من مانده در این بند زمین، لطفی کن

قاضی توبه پذیر، آنچه خودت گفتی کن

شعر کودکانه روز زمین پاک

شاخه های زمین خورده توت

سهل از چیدن آن نیست

شعر زمینه شب دوم محرم

سایبانی که در گندم سوز گرماست

از من و توت های زمین ریخته دور نیست

شعر زمینه شب اول محرم

پیکرم راشب به دریاها سپرد

این زمین بر مرده ام جایی نداشت

شعر زمینه شب پنجم محرم

هزار و یک شب زمین هزار چرخ می زند

و روی دست زندگی شبی خراب می شوم

شعر زمینه شب سوم محرم

در گیرو دار حال زمین گیر من نباش

زیباترین گناه! – تو- درگیر من نباش

شعر و سبک زمینه محرم

لــای تابوت زمین خواهم خفت!

چون زمانی که پدر کاشت مرا!

ای دریغا که از آن سرو بلــــند

به چـه امیــد که برداشت مرا؟!

شعر زمینه ده شب محرم

ای زمین تا کی چنین گِرْدِ خودت در گردشی؟

تا به کی ما را به دنبالِ وجودت می کِشی؟

شعر زمینه شب هفتم محرم

تو زیر زمین دلم پنهان کردم

شعر در مورد زمین شناسی

ای زمین ای اسمان این راز را با خود نبر

دوست دارم این جهان گردد ز رازم با خبر

شعر طنز زمین شناسی

ای زمین تا کی شقایقها و گلها مرده اند

تا چه وقت این مردمان غمگین وهم پژمرده اند

شعر درباره زمین شناسی

رندی پرسید ای خدای ملک و دین

بهر چه گرد است و اینگونه زمین

شعر عاشقانه زمین شناسی

چشمهایت رابازکنو ببین

اتفاقها افتاده است در این زمین

شعری درباره زمین شناسی

این زمینیها چنان سرعت روند

آن چنانکه جای هیچ تصمیم نیست

شعر درباره ی زمین شناسی

به کجاکشانده شد زمین ما

به کجا میرود؟آن دوردستها؟!

شعر شور شب عاشورا

در این زمین که آدمی وارث خداست

زمینی که پاک زیبا بی ادعاست

شعر زمینه شب تاسوعا

سلام ای خداترین خدای رومِ باستان

سلام دخترِ زمین؛سلام ماهِ آسمان

اشعار زمینه شب عاشورا

به گوش مدعی گفتم، نه من مرد زمین گیرم

که دردی بی دوا دارم، به درمانش نمی کوشم

شعر زمینه روز عاشورا

می چینم تورا

به دستهای داسم

زمان جای تو نیست

ای برکت زمین

شعر شور روز عاشورا

اکنون زمین پر از ندامتگاه است

پراز داستانهای مسکین مردمی

اشعار زمینه شب تاسوعا

تاب سخطت زمین ندارد

چه جای زمین که آسمان هم

متن شعر شور شب عاشورا

هر آن زمین که تو یک ره برو قدم بنهی

هزار سجده برم خاک آن زمین ترا

شعر در مورد تولد نوزاد

وقتی که پاتو گذاشتی روی این زمین خاکی

تموم گل های عالم شدن از دست تو شاکی

خدا هم هواتو داشته ، تو رو با گلا سرشته

با تو دنیای پر از درد ، واسه من مثل بهشته

روز میلادت مبارک عزیزترینم .

شعر کوتاه در مورد ماه محرم

در عزای شه دین کرببلا می لرزد

نه همین کرببلا عرض و سما می لرزد

گوئیا ناله زهرا رسد از دور به گوش

کاین چنین دست و تن شمر دغا می لرزد

شعر در مورد زمین